جورجِ كوچولوى بيچاره ، يه پسر بى سر و صدا بود و تنها يه دوست داشت كه اون هم اغلب ناراحت بود.حالا ، جورجِ بيچاره ، يه پسر تنهاس ، اون چشم هاى تنها دوستش رو موقعى كه عصبانى شد ، بيرون آورد.
• اين يكى رو بايد با ريتم بخونيد
Poor little George was a quiet lad; with only one friend he was often sad.
Now poor George is a lonely lad; he cut out that friend's eyes when he got mad.
ESTÁS LEYENDO
Extremely Short Horror Stories
Terrorبزرگترين مجموعه داستان هاى ترسناك ِ كوتاه 1 يا 2 خطى در واتپد. #1 in Persian Horror [ Persian Translation ] © 2016 by @InfernoEDM ALL RIGHTS RESERVED