تنفس

84 17 11
                                        

این متن به روند ف ف ربطی نداره و یه سری از حرفای دلمه:

گاهی ته دلم یه چیزیو میخوام که خودم هم نمیدونم چیه . زندگی من خیلی تغییر کرده . هر روز چند  بار به مرگ فک میکنم . حالم بهتره . دیگه سرم  خیلی درد نمیکنه . برا بچه ها غش و ضعف نمیرم ولی تازگیا کمی بیشتر دوسشون دارم . شاید این یعنی بزرگ شدم . اینکه با دوستام میرم خرید و ارایش میکنم . شایدم نه . حالا روز تولدم با مامان میرم میوه و خوراکی میخرم و بعد با هم اشپزی میکنیم . موهامو هم که کوتاه کردم و خیلی راحت تر شدم . دیشب خیلی دلم میخواست یه چیزی بنویسم ولی واقعا مغزم خالی بود . امروز باز دلم خواس یه چیزی بنویسم ولی تصمیم گرفتم جس رو تموم کنم . حتی اگه کسی نخوندش یا حتی اگه خیلی کسالت اور شه . تصمیم گرفتم به جس به چشم یه تمرین نویسندگی نگاه کنم تا بعدش واقعا شروع کنم یه چیزیو جدی بنویسم .

من هنوز دلم میخواد از اینجا فرار کنم و هنوز وابسته ادمهای مهربونی هستم که همین جا کنارم زندگی میکنن . دیگه برام زمان فرارم مهم نیس . حالا فقط لذت بردن مهمه . 



JESOù les histoires vivent. Découvrez maintenant