توضیحات راجب خلاصه نویسی :
خیلی وقتا برا همه ما پیش اومده و خب این خیلی برای من اتفاق افتاده اینکه از یه ف ف خیلی خوشم میاد و مثلا نویسندش قسمت 50 هستش و من تنبلیم میشه تا بشینم همه قسمتاشو بخونم . اول به علت تاخیرم و چون یکی از شماها گفته بودین که یادتون رفته و واقعا هم حق دارین بعد این همهههههههههه مدتتتتتتتتتتتتتت یادتون نباشه تصمیم گرفتم خلاصشو تا اینجا بزارم . بعد با خودم گفتم که کار خوبی بنظر میرسه که هر 10 قسمت به 10 قسمت یه خلاصه کلی از چپترا بزارم و من هم تصمیم گرفتم تا هر 10 قسمت به ده قسمت خلاصه بزارم . خلاصه رو به دو شکل میزارم :
1.خلاصه کلی که این ده قسمتو بدون رعایت ترتیب و به صورت کلی تعریف میکنه .
2.خلاصه چپتر به چپتر که خلاصه هر چپتر با شماره چپتر نوشته میشه .
شما میتونین هر کدومو که دوس دارین بخونین . و یا هم اگه بیکار بودین و دسو داشتین هردو مدل خلاصه رو بخونین . این خلاصه چتر به چپتر مخصوصا اونجا به درد میخوره که ازتون میپرسم کدوم چپترو بیشتر دوس داشتین .اونوقت ممکنه خیلی از چپترا یادتون رفته باشه و میتونین از این خلاصه چپتر به چپتر استفاده کنین چون اگه یه خط از هرکدومو بخونین یادتون میفته و بهتر میتونین تصمیم بگیرین کدوم چپتر بهتر بود .
امیدوارم از اینکار استقبال کنین و من واقعاااااااااااااااا خوشحال میشم اگه همه شماهایی که داستانتونو آپ میکنین هم همین کارو بکنین تا ما خواننده های بدبخت آلزایمری(:دی)راحت تر بخونیم .
و یه تصمیم هم گرفتم که هر 10 قسمت به 10 قسمت ازتون بپرسم که کدوم چپترو بیشتر دوس داشتین و اگه دوس داشتین علتشو بگین و 10 قسمتو نقد کنین یا هر قسمتیو که دوس داشتینو نقد کنین .
باتچکر.مدیریت جس :)
.....................................................
خلاصه کلی :
جس دختریه که 5 سال پیش همسرش یعنی نایل هوران رو از دست داده . جس بعد از دست دادن نایل دچار بیماری های روحی و روانی میشه و پیش روانشناس میره . قصد ازدواج نداره . سعی داره وانمود کنه متعلق به این زمان نیس تا بتونه راحت تر نایلو فراموش کنه . توی هتل زندگی میکنه . جس تازگیا به هتلی اومده که میرش لوییه . لویی و جس با هم دوست میشن ولی همون اولین باری که لویی ، جس رو به شام دعوت کرده بود سر میز بخاطر اینکه لویی خیلی راجب گگذشته جس فضولی کرد و جس علاقه ای به یاداوری گذشته نداشت ، حرفشون شد .جس همون شب توی رستوران چشش روی هری بود که داشت چیزی مینوشت و خیلی کنجکاو شده بود ببینه چی مینویسه . موقعی که جس با عصبانیت از سر میز پا شد موقع رد شدن از کنار میز هری زد به یکی از صندلیای میز هری و کاغذای هریو ریخت زمین . بعد اینکه اون شب با کلی گریه و ناراحتی جس گذشت جس کنجکاو شد تا هریو ببینه . تا سه روز عصرا میرفت تا توی کافه هتل عصرونه بخوره و بالاخره روز سوم هریو دید . جس چایی رو روی میزش ریخت تا شاید مث رمان ربکا ، هری اونو سر میزش دعوت کنه و همین اتفاق افتاد . جس عصرونه رو با هری خورد وفهمید که هری نویسندس . جس از دوران کودکی عادت داشت تا نویسنده شه اما توی 16 سالگیش پدرش که کارخونه رسیندگی داشته میمیره و متوجه میشن که پدرش کلی طلبکار داشته و چون جس نمیخواسته خونه رو بفروشن اونا فقط کارخونه و ماشینشونو میفروشن و جس و مادرش دوسال سخت کار میکنن . جس توی یه رستوران پیشخدمت بوده و وقتی که 18 سالش شده بود و تازه از دست طلبکارا راحت شده بودن با نایل هوران توی همون رستوران اشنا میشه . و دوسال بعدش با هم ازدواج میکنن . اونا زندگی خوبی داشتن تا اینکه سه سال بعد جس و نایل تصادف میکنن و نایل میمیره .بعد فوت نایل ، کارخونه نایل که کارخونه تولید وسایل بیسبال بود به جس میرسه .
YOU ARE READING
JES
Romanceمن از لبخندت جا موندم اونجایی که صدای خندت پرکشید و رفت پیش ستاره ها من جا موندم من دیر نکردم تو منو میون کلی ادم غریبه جا گذاشتی و این ترسناک ترین چیزه که بفهمی پشت لبخند این ادما چه چیزی در انتظارته