4

230 14 0
                                    

پارت4(هانا)
هالووین بود و مامان بزرگ گفت حوصله ی بیرون اومدن نداره و میخواد خونه بمونه برای همین تنها اومدم بیرون لباسم هم تیپ پسرونه بود و موهام رو هم با کلاه گیس موهای کوتاه پوشونده بودم.
همینجوری در حال تماشا بود که یهو یکی گفت ترش یا شیرین ؟
با لبخند گفتم
: شیرین
طرف: حتما جیگر
از صدای طرف لرز به تنم افتاد برگشتم و با یه مرد هیکلی روبرو شدم.  شروع کردم به دویدن پشت سرمو نگاه کردم که دیدم هنوز دنبالمه پیچیدم توی یه کوچه ولی از شانس بد من همیشه این کوچه ها بن بسته.
دستم رو روی دیوار میکشیدم و چنگ میزدم که دستم گیر کرد به یه برامدگی بیرون اومده از دیوار کشیدمش به سمت خودم که یه در بود و باز سریع رفتم داخلش و پشت سرم بستمش.
نفسمو آروم بیرون دادم که چشمم به اطراف خورد که یه راه پله بود و یه چراغ کم سو راه رو روشن کرده بود.
از پله ها بالا رفتم که چشمم به یه در خورد آروم بازش کردم که چشمم خورد به یه نفر که آروم روی تخت خوابیده بود.
: سلاممممممم ببخشید اگه یهو اومدم تو، یکی مزاحمم شده بود من واقعا متاسفم
یارو از جاش بلند شد وحشت زده نگام کرد
یارو: تو منو میبینی ؟😨
:ها؟ یعنی چی معلومه که میبینمت
یارو: اوه خدایا، ببخشید م ...مممن... من
...هریم و شما؟
: من هم هانام.  هری اینجا راه خروجی جز اون در نداره؟
هری: نمی دونم
: اوکی پس باید منو نیم ساعت تحمل کنی تا برم خب میدونی یه یارویی اون بیرونه و من دلم نمیخواد اون منو بگیره.
هری: مشکلی نیست
رفتم سمتش که باعث شد یکم توی خودش مچاله بشه
: تو از من میترسی ؟
هری: نه فقط چون یکم تنها بودم تنهایی باعث شده اینجوری بشم
: یعنی تو تنها زندگی میکنی؟
هری پشت گردنشو ماساژ داد و گفت
هری: خب اره
: اگه انقدر تنهایی اذیتت میکنه میخوای من به عنوان یه دوست کمکت کنم؟
هری: دوست؟
: اره یه دوست میبرمت بیرون میریم قدم میزنیم کم کم تو دوست های واقعی هم پیدا میکنی اون وقت دیگه تنها نیستی
هری: اما...
: اما نداره من از فردا به بعد بهت سر میزنم و کمکت میکنم.
لبخند بهش زدم تا بهم اعتماد کنه
هری: باشه
سرشو پایین انداخت و با انگشتاش ور رفت.
............
پس از گذشت یک ساعت سکوت از جام بلند شدم.
: هری من دیگه برم فکر کنم رفت
هری: الان؟
: اره نترس فردا هم میام دیگه دیر وقته بای
هری: بای
از اتاقش اومدم بیرون و سریع از پله ها پایین رفتم و در رو اروم فشار دادم و سرک کشیدم هیچکس نبود رفتم بیرون و واسه اینکه در رو بعدا گم نکنم یه علامت ریز با کلیدام روی دیوار انداختم و رفتم به سمت خونه.

Green(harry Styles)Where stories live. Discover now