27

89 10 3
                                    

پارت 27(هانا)

چشمام رو باز کردم همه جا نورانی و سفید بود فکر کردم توی بیمارستانم ولی از دیوارای مرمری دورم معلومه که بیمارستان نیست.

از جام بلند شدم من کی از ماشین پیاده شدم اصلا چطور اومدم اینجا هری کجاست یه عالمه سوال داشتم.

شروع کردم به بررسی اطرافم ستونای بلند مرمری همه چی مرمری بود انگار توی یه راهروی خیلی بزرگ بودم .

به خودم نگاه کردم من کی لباسامو عوض کردم!

یه لباس بلند سفید پوشیده بودم که یکم گشاد بود و راحت.

حرکت کردم به یه سمت راهرو بالاخره به یه جایی میرسه دیگه.

همینجوری راه میرفتم که به یه در رسیدم که از پشتش یه عالمه صدا میومد به سمت در حرکت کردم و اهسته در رو یکم باز کردم که یهو صدا ها خوابید.

یه صدایی: بیا تو

با منه؟! 

همون صدائه: اره با توئم انسان

یاخدا این یکم ترسناکه.

درو بیشتر باز کردم و داخل رفتم.

اونجا یه زمین خیلی بزرگ مرمری بود که اطرافش سکو های بلندی بود که روش یه عالمه ادم نشسته بودن البته شک دارم انسان باشن.

همون صدا: بله ما انسان نیستیم ما فرشته ایم

اینو با تمسخر تمام گفت.

: شما کی هستید؟

همان صدا: من رئیس تموم فرشته هام

: مگه خدا رئیس نی؟

رئیسه: خدا از همه ی ما بزرگتره و من زیر دستشم ولی هدایت و راهنمایی فرشته ها با منه.

: من کجام؟

رئیسه : دادگاه عدالت, تو گناهکاری و حالا برات مجازاتتو انتخاب میکنیم.

رئیسه برگشت به یکی یچیزی گفت و دوباره برگشت سمت من.

رئیسه: خب الان هم دستتم میاد

همون موقع یکی از درا باز شد و هری رو اوردن داخل یه طرفش همون فرشتهه که مارو گرفته بود وایساده بود اسمش فکر کنم تام بود.

هری اومد بغل من وایساد.

هری: حالت خوبه؟؟

: اره فکر کنم

دستمو گرفت و با شستش رو دستمو نوازش میکرد تا یکم از استرسم کم بشه.

رئیسه محکم با اون چوبش زد روی میز و توجه همه رو به خودش جلب کرد.

رئیسه : ما اینجا جمع شدیم تا مجازات یه انسان و فرشته قانون شکن رو انتخاب کنیم و اجرا کنیم.

استرس داشت منو میبلعید من نمیخوام از هری جدا شم حاضرم باهاش حتی تا جهنمم برم.

رئیسه یه نگاه به من کرد و ادامه حرفاشو زد.
رئیسه: خب همه میدونن قوانین چیه و خداوند متعال این حق را به من داده تا با توجه به قوانین قضاوت کنم و حکم بدم پس فرشته ی نا فرمان به جهنم برای کار فرستاده میشود و انسان حامل گناه است.

حامل گناه؟؟

رئیسه : بله انسان دارای فرزند نامشروعی است!

وات؟!  یعنی چی؟

داخل سالن همهمه شد و باز رئیسه با اون چوبش کوبید روی میز.

به هری نگاه کردم که زل زده بود بهم. ما یه اشتباه بزرگ کرده بودیم

رئیسه: ولی من حق گرفتن جانی رو ندارم پس انسان میتونه از فرزندش نگه داری کنه ولی هیچگاه دیگر حق دیدن این فرشته را ندارد و محکوم به زندگی در زمین و پس از مرگ در جهنم است.

حداقل هری رو بعد مرگم میبینم!

یهو دست هری از دستم کشیده شد بیرون و به سمت عقب هل داده شدم .
..................................
من که خودم از این قسمت و قسمت قبلی بیشتر از همه خوشم اومد شما چی؟

ووت و کامنت یادتون نره!

Farnaz

Green(harry Styles)Where stories live. Discover now