دست مردونه ای روی شونهاش گذاشته شد ، صدای نفس هایی که با بوی تلخ سیگار قاطی بود ، از پشت سرش شنیده میشد . زین چرخید تا به عقب نگاه کنه .چشم هاش ریز شدن تا صورت پسر آشنایی که توی نور ایستاده بود رو ببینه .
وقتی بالاخره یادش اومد ، دیگه برای عکس العمل نشون دادن دیر شده بود .مُچ زین بین دست اون پسر بلوند قفل شد . زین هیس کشید و یک قدم عقب رفت ولی همزمان فشار دور دستش بیشتر شد .
اون پسر با فاصله ی متعادلی از زین ایستاده بود و چهرهش هیچ حالت بدی رو نشون نمیداد .
اگه جای ضربه ی مشتش هنوز روی سینه ی زین درد نمیکرد ، ممکن بود زین فکر کنه اون یه فن بوی مشتاق و بدون خجالته .« ولم کن »
زین گفت و ابرو هاش با اخم غلیظی گره خورد . البته که اون پسر اهمیتی نداد .
« دوباره دیدمت مالک . مالک بودی دیگه نه ؟ »
زین چشم هاش رو چرخوند . اون پسر فکر میکنه خیلی بامزست ؟
« گفتم ولم کن »
نگاه پسر بلوند به یه جایی پشت سر زین چرخید . چشم هاش برای چند لحظه تنگ و دوباره باز شد که اگه زین اونقدر رو صورتش تمرکز نکرده بود متوجهش نمیشد .
یه لبخند روی لب هاش اومد اما زین فکر نمیکرد که اون یه لبخند دوستانه باشه . بیشتر شبیه یه پوزخندِ کنترل شده یا همچین چیزی بود .« رفیق یکم مردمی باش ، شما سلبریتی ها باید بیشتر به امثال ما احترام بذارین »
چشم های زین نرم شدن و احساس پشیمونی کرد . ولی این خیلی طول نکشید چون فشار دور مچ دستش به حدی زیاد شد که ناخودآگاه یه ناله از گلوش بیرون پرید .
« چه غلطی میکنی »
زین داد زد و دست دیگه اشو روی سینه ی پسر غریبه گذاشت تا به عقب هلش بده .
دست اون پسر از دور مچ زین رها شد و تلو تلو خورد و به سختی خودش رو کنترل کرد .
خب آره ، زین هم اگه بخواد خیلی راحت میتونه به بقیه صدمه بزنه ، قضیه اینه که اون نمیخواد .« وات د فاک ! تو چته ؟ »
اون پسر داد زد و یقه اش رو صاف کرد . زین ابروهاش رو بالا انداخت و انگشت وسطش رو نشونش داد . خیلی سعی کرد که با نیشخندی که رو لبش شکل میگرفت مبارزه کنه که موفق نشد .
« تو یه آشغالی ، من میخواستم ازت عذرخواهی کنم که ناخواسته زدمت »
اون پسر با لحن عجیبی گفت . زین قیافه ی 'وات د فاک'ی به خودش گرفت وقتی اون پسر بهش نزدیک تر شد و زیر لب چیزی مثل ' نابودت میکنم ' رو زمزمه کرد .
![](https://img.wattpad.com/cover/108006988-288-k414954.jpg)
YOU ARE READING
terrorist | Z.M - RPF
Fanfictionبا احترام به "لیام جیمز پین" که همیشه یاد خودش و لبخندش تو قلبمون زنده میمونه. ' تروریست ' شاید این موضوع ، مسئله ی خاصی نباشه اگه شما تنها عضو مسلمان یک بوی بند شناخته شده و جوون نباشید . اما این موضوع مسئله ی مهمی میشه اگه شما تنها عضو یک بوی بن...