زین با دودلی عقب گرد کرد و به طرف آسانسور رفت .
اما یدفعه یاد پاپی و اینکه اون توی خونهست افتاد و نفسش بند اومد . بدون اینکه فکر کنه به طرف واحدش دوید و همزمان هارولد با ضربه به در داخل خونه پرید و اسلحهش رو به طرف مردی که وسط سالن ایستاده بود گرفت .
در با صدای محکمی به دیوار برخورد کرد و دوباره صدای شکستن یه چیزی از آشپزخونه اومد .
« هولی فاک »
کسی که وسط سالن بود داد زد و صدای بریده شدن نفسش اومد . از ترس روی زانوهاش افتاد و بطریِ توی دستش روی زمین قل خورد و قل خورد تا به پای هارولد گیر کرد و ثابت موند .
« هری ؟ »
زین شوک زده گفت و به طرف پسری که روی فرش افتاده بود رفت .
ازون طرفِ آشپزخونه نایل که از صدای کوبیده شدن در ترسیده بود ، به خودش اومد و صدای شلیک خندهاش به هوا رفت . طوریکه خم شده بود و با دست هاش خودش رو بغل کرده بود و میخندید .
« خفه شو نِی »
هری نالید و سعی کرد به کمک زین که زیر بغلش رو گرفته بود بلند بشه .
« شما پسرا ! »
زین با کلافگی گفت و هری رو به طرف کاناپه برد . هری نشست و زین رو هم کشید که کنارش بمونه .
زین با کمال میل کنارش نشست و دستشو دور شونه ی هری انداخت و اونو نزدیک خودش نگهداشت .« متاسفم هری ما فکر کردیم یه سارق یا همچین چیزی توی خونهست »
هارولد بعد از اینکه یه چیزی توی بی سیمش اعلام کرد ، گفت .
هری دستی که روی قلبش گذاشته بود رو توی هوا تکون داد . « مشکلی نیست هارولد ، داشتی کارت رو انجام میدادی »
زین به هری لبخند زد و فشار کوچیکی به شونهش وارد کرد .
« اگه خندهت تموم شد لطفا یه لیوان آب برام بیار »
هری گفت و بقیه آروم خندیدن .
« خیله خب ، من دیگه میرم . بازم متاسفم هری و خداحافظ »
هارولد گفت و بعد از خارج شدنش ، در رو پشت سرش بست .
« پاپی کجاست ؟ »
زین با کنجکاوی پرسید . تو این جور مواقع پاپی سریع خودش رو به مهلکه میرسونه و صدای پارس های عصبانیش بجز با نوازش های زین ، هیچ جور دیگه ای آروم نمیشه .
![](https://img.wattpad.com/cover/108006988-288-k414954.jpg)
DU LIEST GERADE
terrorist | Z.M - RPF
Fanfictionبا احترام به "لیام جیمز پین" که همیشه یاد خودش و لبخندش تو قلبمون زنده میمونه. ' تروریست ' شاید این موضوع ، مسئله ی خاصی نباشه اگه شما تنها عضو مسلمان یک بوی بند شناخته شده و جوون نباشید . اما این موضوع مسئله ی مهمی میشه اگه شما تنها عضو یک بوی بن...