هری روی شکمش دراز کشیده بود و ورق ها دور و برش پخش بودن . نایل درست کنارش نشسته بود و درحالیکه با ته مداد به لپش ضربه میزد ، متفکرانه به برگه ای که توی دستش بود نگاه میکرد .《 خوبه ولی یچیزی کم داره . ازین تیکه خوشم نمیاد 》
نایل به ورس نوشته شده روی آهنگ نگاه کرد و گفت . مداد رو محکم تر توی لپش فشار داد.
《 خودت چی به ذهنت میرسه ؟ 》
هری پرسید و برگه رو از دست نایل کشید تا نگاه دوباره ای بهش بندازه .
زین توی آشپزخونه بود . صدای پسرا رو میشنید که روی آهنگی که روش کارمیکردن ، بحث میکردن ولی نگاهش روی ساعت بود که به زودی ظهر رو رد میگرد .
قرار بود امروز همه ی پسرا خونه ی نایل جمع شن اما لیام و لویی هنوز نیومده بودن .
زین فکر میکرد خیلی عجیبه که برای اومدن لیام اضطراب داره چون کِی شده که لیام باهاش برخورد بدی بکنه یا اذیتش کنه ؟
ولی اگه بهش بی اعتنایی میکرد چی؟
زین حتی نمیتونه حدس بزنه اگه بهش بی اعتنایی بکنه دقیقا چجوری میشه چون لیام هیچوقت با هیچ کس اینکارو نکرده .《 بنظر من باید شروعش رو تغییر بدی . یچیزی بهش اضافه کن اینجوری انگار یهو پریدی وسط آهنگ 》
《 بذار دوباره بهش نگاهی بندازم 》
《 اوکی . من میرم به آشپزخونه سر بزنم 》
چند ثانیه بعد نایل توی آشپزخونه بود و در تک تک قابلمه ها رو باز میکرد و از طعمشون مطمئن میشد .
زندگی تغذیه ای نایل تقریبا به این شکل میگذشت که یا فست فود میخورد و یا مستخدمش که زن مسن سالی بود براش غذا درست میکرد .
بجز مواقعی که نایل تصمیم میگرفت غذای محلی ایرلندی درست کنه و امشبم یکی از اون موقع ها بود .《 خب بگو من میشنوم 》
نایل بدون اینکه به زین نگاه کنه گفت. انگشتش رو که به سس غذا آغشته شده بود مکید .
زین با تعجب ابرو هاش رو بالا انداخت و با حالت سوالی نگاهش کرد .《 یچیزی هست که حواستو پرت کرده. من اومدم پیشت که بهم بگی و خودتو خلاص کنی 》
《 چیزی نیست! فقط اومده بودم غذا رو چک کنم. 》
《 این همه مدت؟ غذا چک کردنت بیست دقیقه طول کشید ؟ پس تا الان باید به کفِ دیگ رسیده باشی 》
《 برو پی کارت دیگه 》
زین با خنده گفت و نایل رو هول داد به طرف سالن .
همون لحظه صدای زنگ باعث شد خنده رو لب های زین خشک بشه .
نمیتونست دلیل تند تر تپیدن قلبش رو بفهمه .وقتی نایل درب رو باز کرد زین هنوز توی آشپزخونه بود و پوست لبش رو میجوید .
《اوی اوی ، بوی غذای ایرلندی مورد علاقهم میاد 》
YOU ARE READING
terrorist | Z.M - RPF
Fanfictionبا احترام به "لیام جیمز پین" که همیشه یاد خودش و لبخندش تو قلبمون زنده میمونه. ' تروریست ' شاید این موضوع ، مسئله ی خاصی نباشه اگه شما تنها عضو مسلمان یک بوی بند شناخته شده و جوون نباشید . اما این موضوع مسئله ی مهمی میشه اگه شما تنها عضو یک بوی بن...