اولین نفر هری بود که با اون عکس ها مواجه شد.
صبح زود ماگ شیر قهوهش رو از روی دستگاه برداشت و پشت لپ تاپ نشست تا طبق عادت ایمیل هاش رو چک کنه.
برای هری چندان مهم نبود که هر روز از اینستاگرام و توییتر و پیام رسان ها استفاده کنه. ترجیح میداد صبحش رو بدون اخبار تنش زا شروع کنه.اما اون روز سیل اعلان هاش کنجکاوش کرد وارد صفحهش بشه و اونا رو چک کنه.
هری تیتر رو خوند و روی لینک خبر کلیک کرد. با باز شدن صفحه، با چشم هایی که از تعجب گرد شده بودن به تصویر زین و لیام که از بین جمعیت رد میشدن یا پشت میز رستوران نشسته بودن و صحبت میکردن نگاه کرد.بالای عکس ها عنوان قرار ملاقات زیام با فونت بزرگی درج شده بود.
بعضی از عکس ها تار بودن و بعضی بخاطر مخفیانه گرفته شدن، از زوایای کاملی نبودن اما توی همهشون میشد به خوبی اون ها رو تشخیص داد.
کاملا مشخص بود که عکس ها برای همون صبح بودن و یه نفر به سرعت توی سایت های هواداری منتشرشون کرده.
هری میدونست که منیجمت چقدر از این قرارهای دونفره ی بی اطلاع بیرون خونه متنفره و حتما برخورد تندی باهاشون میکنه.بخاطر همین هم بود که پسرا همیشه توی خونه همدیگه رو میدیدن یا تماس تصویری داشتن.
از آخرین باری که اون و لویی برای مدتی هم خونه بودن و شایع های روابط عاشقانهشون همه جا پخش شد، سیاست منیجر تغییر کرد و دستور داد دیگه به هیچ وجه بدون تایید خودش بیرون رفتن های دونفره و چند نفره نداشته باشن.اون زمان دید مردم نسبت به جامعه ی ال جی بی تی کیو به اندازه ی الان باز نبود و عموم مردم این روابط رو نمیپذیرفتن و این برای کمپانی ریسک بزرگی بود که در آغاز تشکیل گروه به حواشی دامن بزنه.
اما از طرف دیگه طبق قانون های نانوشته ی این صنعت، منیجر و باقی تیم تمام تلاششون رو میکردن که از هر حاشیه ی منفی، نکته ی مثبتی در بیارن. پس اگه خبر رابطه ی هری و لویی یه سری از جامعه ی هدف رو جذب میکرد، چرا که نه؟
اونا خوب میتونستن جوری نشون بدن که فن ها به چند دسته تقسیم بشن و هرکدوم با دلیل و مدرک این رابطه رو رد یا تصدیق کنن. اما هیچوقت هیچ مصاحبه یا سند معتبر یا نقل قولی از خود پسرا در اختیار اونا قرار نمیدادن و اینجوری میتونستن هر دو مخاطب رو حفظ کنن و به سود بیشتری برسن.هری هرگز از رفتارهای لویی ساختگی بودن برای جلب توجه و ایجاد حواشی برداشت نکرد.
اونا با هم راحت بودن و به خوبی همدیگه رو درک میکردن و دلیلی نداشت که هری بخواد این صمیمیت رو به هم بزنه.اعلان جدید هری رو از فکر بیرون آورد. دستی به موهای بلندش کشید و چشم هاش رو چرخوند.
دوباره وارد بازی جدیدی شده بودن که منیجر رو عصبانی میکرد ولی درحال حاضر چیزی که برای هری اهمیت داشت این بود که زین توی عکس ها خوشحال به نظر میومد.
همچنین به نظر از غذا خوردن لذت میبرد و همینکه توی رستوران حاضر بود بزرگ ترین قدم اخیرش بود که باعث میشد هری بخاطرش به وجد بیاد.
ESTÁS LEYENDO
terrorist | Z.M - RPF
Fanficبا احترام به "لیام جیمز پین" که همیشه یاد خودش و لبخندش تو قلبمون زنده میمونه. ' تروریست ' شاید این موضوع ، مسئله ی خاصی نباشه اگه شما تنها عضو مسلمان یک بوی بند شناخته شده و جوون نباشید . اما این موضوع مسئله ی مهمی میشه اگه شما تنها عضو یک بوی بن...