Incorrigible

332 30 3
                                    

این قسمت رو خیلی دوست دارم امیدوارم شمام دوست بدارید😜

GHazal:


به صبا به بُليز و شلوار دادم تا اون پيراهنو در بياره

_خب چي بخوريم؟

+امممم نميدونم

يه خميازه كشيد

_😂 خب برو بخواب هر وقت آماده شد صدات ميكنم

+امممم نه ميشينم همينجا كه اگه كاري داشتي

كمكت كنم

يكي از صندلي هاي اُپن رو كشيد و نشست

_باشه

من مشغول آوردن چنتا چيز واسه صبحونه شدم و وقتي تقريبا كارم تموم شده بود برگشتم ديدم صبا دستشو گذاشته زير سرش و رو اُپن خوابش برده

رفتم پيشش و لپشو آروم بوس كردم

_مامي، ماميِ زيبا پاشو

بعد از اينكه صبا بلند شد و صبحونه رو خورديم

من پيشنهاد كردم يه فيلم ببينيم براي همين فيلم

‏"V for vendetta" رو گذاشتم گرچه كه قبلا ديده بودم ولي خب از بيكاري بهتر بود

بنظرم فيلم خييييلي خوبيه و اولين باريم كه ديدم خيلي ازش خوشم اومد ولي خب وقتي آدم با دوست دخترش ميشينه فيلم ميبينه اوصولا حواسش به خود فيلم نيس

ولي  صبا داشت فيلمو ميديد و منم حوصلم

سر رفته بود، سرمو گذاشته بودم رو پاش گاهي هم با دستاش بازي ميكردم

جايي كه فيلم رسيد به اون جا كه ناتالي پورتمن داره خاطره اون دختر لزبيين رو ميخونه (اميدوارم ديده باشين😅) بدون هيچ مقدمه اي سرمو بلند كردم و محكم لبشو بوس كردم

+😐

_😇خب حوصلم سر رفته بود مامي

+😂

_😊


بعد فيلم رفتيم بيرون كه غذا بخوريم

واقعا هيچ ايده اي در رابطه با اينكه كدوم رستوران بريم نداشتم كه يه دفعه تو راه يه رستوران به نام لَري ديدم با ذوق گفتم

dreams come true Where stories live. Discover now