هری!
من فکر میکنم یه کار احمقانه انجام دادم! که فکر میکنم خودتم فهمیدی.
" من بالاخره با النور خوابیدم "
من این کار رو به خاطر کلی دلایل اشتباه انجام دادم
من النور رو نمیخوام. هری خودتم میدونی من واقعا اونو نمیخوام.
اما نمیخوام بفهمه نمیخوام از طرف من اسیب ببینه.من عاشقش نیستم و واقعا نمیدونم چرا اینکارو کردم.
خب.. من نا امید بودم. عصبانی بودم و من و اون کلی نوشیدنی خوردیم و مست و شدیم و اون....
من اونو (سکسشون) رو دوس نداشتم و خیلی عجیب بود.
متاسفم هری. متاسفم واقعا متاسفم
- لویی
YOU ARE READING
Dear diary.
Fanfiction[ وقتی که لویی اسیب دید ، هری شروع کرد به خوندن خاطرات اون .هرشب لویی مینوشت وفرداش هری اونو میخوند و براش مینوشت تا اینکه اونا نزدیک و نزدیک تر شدند و..]