قسمت بیست و ششم

793 76 0
                                    

سوهو حتی به خودش زحمت نداد ماشینو تا دم ورودی بیاره. وقتی کریس دید سوهو رو صندلی عقب نشسته، با چهره ی پوکری پشت رل نشست و قبل از سوار شدن لوهان گفت:" فکر نمیکنی زیادی بی تفاوتی ...؟"

سوهو با بد خلقی موبایلشو رو به کریس گرفت:" من فقط خستم کریس... "

لوهان در جلو رو باز کرد و همین احتمالا یکی دیگه از بحث های بی سرانجامشونو تموم کرد. شاید بهتر بود در سکوت حرفای نا گفتشون رو میزدن...

کریس لبخندی به لوهان زدو دو لا شد تا کمر بندشو ببنده و این کار در حضور سوهو تقریبا لوهانو معذب کرد. احساس می کرد نگاه سوهو داره پشتی صندلیو سوراخ میکنه پس زودتر از کریس کمربندشو کشید و گفت:" من خوبم .. خودم میتونم ... " کریس بی هیچ حرفی عقب کشید و از داخل آیینه سوهو رو زیر نظر گرفت... چهره ی در همش نشون میداد که باز ترش کرده ... نگاه خیرشو به جاده دوخت و پاشو بیشتر روی پدال فشار داد.

لوهان به کمربندش چنگ زد و با نگاه وحشت زده ای به فاصلشون با ماشین هایی که کریس از بینشون لایی می کشید، گفت:" کریس...؟" " بله لوهان... "

" این حقیقت داره که من امشب دلم نمیخواد سهونو ببینم ولی دیدن اون بهتر از اینه که سر از سرد خونه در بیارم!! آآآآآآآآآآ..."

ماشینی که کریس از سمت راستش سبقت گرفت در چشم به هم زدنی عقب افتاد...

لوهان مضطرب گفت:" کـــــــــــریــــــس ... خواهش میکنم... مراقب... " کریس قهقهه ی سر خوشی زد و سرعتشو کم کرد:" متاستفم لو .. بگو ببینم چرا دلت نمیخواد سهونو ببینی ؟"

لوهان دستشو از روی قلبش برداشت و گفت:" واضح نیست .. ؟ اون... " کریس وسط حرفش پرید:" اون حالش خوبه ... "

لوهان نگاهشو از کیلومتر شمار گرفت و پرسید:" تو از کجا میدونی .. ؟" " میدونم ..." با نیشخند ضایعی درو زد و گفت:" اومده بود بیمارستان .. " ابروهای لوهان بالا رفت:" چی ؟؟ " " خودش کارای ترخیصتو انجام داد ... " لوهان با تعجب گفت:" چـــی؟؟" " انگار خیلی نگران شده بود... "

لوهان چشماشو چرخوند:" گمون نمیکنم ... "

" جدی میگم .. اون همیشه چن چنو برای رسیدگی به کاراش میفرسته ... "

لوهان در سکوت تایید کرد. اصلا فکرشم نمی کرد سهون به راحتی بیخیال امشب بشه ولی انگار روی شانس بود ... از طرفیم ته دلش احساس پوچی می کرد. اگه همون طور که کریس گفته بود اون نگرانش شده بود ... اگه به خاطر لوهان اومده بود ... چرا نخواسته بود لوهانو ببینه ؟؟ چرا صبر نکرده بود با هم برگردن ...؟ لوهان تو مغزش پوزخند زد ...هاه ... از چه کسی توقع داشت ...؟ اوه سهون ...؟ کریس با سر تایید کرد و گفت:" خوشحالم روابطتتون یه پیشرفتی کرده ... " لوهان شونه هاشو بالا انداخت:" آره .. ممنون... "

The Royal FiancéWhere stories live. Discover now