مضطرب لبم رو گاز گرفتم. " مامانم ازت خوشش نمياد."آروم خنديد و بيشتر از قبل بهم نزديك شد. " حسودى ميكنه."
گر گرفتن گونه هام رو حس كردم و عقب رفتم. " فقط نگرانمه." با خجالت زمزمه كردم و شونه هام رو بالا انداختم.
YOU ARE READING
Sin | Drarry
Fanfiction" تو كى هستى؟ " " هرى پاتر." جايى كه دراكو بايد با گرايشش كنار بياد، و جاى ترسيدن به كسى كه هست افتخار كنه. written by: @NoticeMePotter persian translation.
five
مضطرب لبم رو گاز گرفتم. " مامانم ازت خوشش نمياد."آروم خنديد و بيشتر از قبل بهم نزديك شد. " حسودى ميكنه."
گر گرفتن گونه هام رو حس كردم و عقب رفتم. " فقط نگرانمه." با خجالت زمزمه كردم و شونه هام رو بالا انداختم.