وقتى برگشتم توى اتاقم، فهميدم هرى رفته. با خودم گفتم شايد بعد از مدتى برگرده.آهى كشيدم و خودم رو توى تخت انداختم. احساس كردم تنهام. اما بعد، وقتى به هرى فكر كردم، يه لبخند كوچيك روى لبهام نشست.
YOU ARE READING
Sin | Drarry
Fanfiction" تو كى هستى؟ " " هرى پاتر." جايى كه دراكو بايد با گرايشش كنار بياد، و جاى ترسيدن به كسى كه هست افتخار كنه. written by: @NoticeMePotter persian translation.
fifteen
وقتى برگشتم توى اتاقم، فهميدم هرى رفته. با خودم گفتم شايد بعد از مدتى برگرده.آهى كشيدم و خودم رو توى تخت انداختم. احساس كردم تنهام. اما بعد، وقتى به هرى فكر كردم، يه لبخند كوچيك روى لبهام نشست.