همراه هرى روى نيمكت چوبى نشستم. با خوشحالى نيشخند زدم و به رزهاى صورتى نگاه كردم، نگاه هرى رو حس مى كردم.گونه هام قرمز شدن:
" چرا بهم خيره شدى؟ "" به نظرم تو زيبايى."
YOU ARE READING
Sin | Drarry
Fanfiction" تو كى هستى؟ " " هرى پاتر." جايى كه دراكو بايد با گرايشش كنار بياد، و جاى ترسيدن به كسى كه هست افتخار كنه. written by: @NoticeMePotter persian translation.
seventeen
همراه هرى روى نيمكت چوبى نشستم. با خوشحالى نيشخند زدم و به رزهاى صورتى نگاه كردم، نگاه هرى رو حس مى كردم.گونه هام قرمز شدن:
" چرا بهم خيره شدى؟ "" به نظرم تو زيبايى."