seventeen

2.6K 449 17
                                    


همراه هرى روى نيمكت چوبى نشستم. با خوشحالى نيشخند زدم و به رزهاى صورتى نگاه كردم، نگاه هرى رو حس مى كردم.

گونه هام قرمز شدن:
" چرا بهم خيره شدى؟ "

" به نظرم تو زيبايى."

Sin | DrarryWhere stories live. Discover now