* اصلا به روی خودش نمی آورد که فف استریت بوده و کل شخصیت ها انتخاب شده بودند :| *
خلاصه : هری یه نویسنده ست. میره کتابخونه تا بنویسه. مثل آشپزا که وقتی وسط فروشگاه مواد غذایین کلی ایده ی غذا به ذهنشون میرسه ، هری میاد توی یه کتابخونه تا بنویسه و تنها چیزی که گیرش نمیاد ایده س.
ولی دوست داشتن ایده س. ایده ، دوست داشتنه!بیفور یو رید :
- یه ذره گیج کننده ممکنه باشه چپترا و کوتاه -
- فف دو قسمته ، یه بخشی واقعیته و یه بخشی نوشته های هریه. برای این که قاطی نشه با یه ستاره چپترایی که نوشته ی هرین جدا میشن. -
- برعکس دو تا فف دیگه م که اصن حرفام اون زیر می درخشه و واسه خودش یه کتابه ، قراره اینجا خودمو کنترل کنم و تا میتونم حرف نزنم -
- هر گونه سوالی دارید زیر همون چپتر بپرسید و من خودم را پاره خواهم کرد که جوابتونو بدون اسپویل بدم -
- از اونجایی که استعدادی در طراحی کاور ندارم اگه دارین کمک برسانید و برام بسازید و من شدیدا بیشتر ممنونتون میشم -
- شرطیه فف. شرطشم فازمه. یهو دیدین یه روز چهار تا پارت شد. یه موقع دیدین اصن یه هفته نشد.😂😂 -
پیشاپیش بگم زیر تمام چپترا عال د لاو عز عالویز
ولی قول دادم دهنمو ببندم.سو تگ بفرمایید و اینا که شروع بفرماییم و اینا.
*-*"
YOU ARE READING
All I owned (L.S)
Fanfictionتوی نوشته هام ، من تو رو شبا می بردم خونه و صبح با صدای کتاب خوندنت بیدار می شدم.