خواسته های مهسا زیاد بود
همیشه زیادی میخواست
اون واقعا هورنی بود
ولی من طبیعی بودم
واسم رابطه توی سکس خلاصه نشده بود
حتی بوسیدن هم زیاد واسه من جذابیت نداشت که هرلحظه بخوام ببوسمش
اما اون اگه یه زنگ تفریح نمیبوسیدم عصبی میشد
اونوقت سر کلاس هی پامو فشار میداد
یا هرکاری که باعث میشد بیشتر حس کنه که نزدیکشم
فکر میکنم بهمن ماه بود که اون بهم صدمه زد
اون روز دبیرمون نزاشت زود از کلاس بریم بیرون پس زنگ تفریح کمتری داشتیم
وقتی زنگ کلاس خورد مهسا یادش امد که میخواست ببوسه من رو
پس دستمو گرفت و دوید پشت مدرسه
جایی که کسی نبود
وقتی اون چرخید که بایسته من فقط بالا تنه ام چرخید و قوزک پام ثابت موند
اون مهلت نداد حرف بزنم یا حتی بگم اخ
سریع شروع کرد بوسیدنم که هولش دادم یکم و بهش گفتم که پام پیچ خورده
همون موقع از اداره بازرس امده بود و خب من رو بردن دفتر چون اصلا نمیتونستم راه برم
مهسا هم با کمک یکی از بچه ها امد من رو برد دفتر
مدیر و ناظم هی بهم چشم غره میرفتن چون شاید ابروشون رو برده بودم !؟نمیدونم
بعد همون بازرسه که امده بود پامو معاینه کرد گفت اگه میخوای ببریمت بیمارستان پات ورم کرده
گفتم نه میرم خونه چیزی نیست
اقا من رفتم سرکلاس
حالا به چه بدبختیی رفتم بماند
رفتم مهسا به روی خودش نیورد به خاطرش اینطور شده
مسخره میکرد میگفت جنس بنجل همینه دیگه هی یه چیزیت میشه
منم حوصله نداشتم جواب ندادم
اون روز به هر سختیی بود گذشت
عصر رفتم دکتر و با کلی عکس و معاینه دکتر گفت باید آتل ببندی واسه دوهفته
منم خسته و اصلا اهل این حرفها نبودم که دوهفته آتل ببندم
فرداش بارون زده بود مجبور شدم بوت بپوشم
اقا فکر کنید با پای آتل بسته بوت بپوشی
خیلی ضایع بود
مهسا هم هی تیکه مینداخت و مسخره میکرد چون نمیتونستم راحت راه برم
دوروز بعد که دردش خوب شد آتل رو باز کردم فقط بخاطر اینکه دوست نداشتم مهسا اینطوری فکر کنه که من خیلی سوسولم
اما کار اشتباهی کردم
تا الان که چند سال میگذره از این اتفاق هنوز هم هوا که سرد میشه پام درد میگیره
خیلی وقتها پام پیچ میخوره
زمستونا شب که میخوام بخوابم آتل میبندم که دردش از بین بره
بخاطر هیچکس کاری نکنید که تا سالها درد بکشید