جواب کنکور که امد با اینکه خودم میدونستم گند زدم ولی خب خیلی داغون بود
مهسا هم تعریفی نبود
قرار شد همینطوری یه انتخاب رشته ی الکی انجام بدیم و بشینیم واسه سال بعد بخونیم
البته مهسا از فردای کنکور شروع کرده بود خوندن
اما من رفته بودم سفر
زیاد باهم حرف نمیزدیم
اگه کارم داشت زنگ میزد یا پیام میداد که شاید در طول ماه میشد دوبار یا سه بار
منم که اصلا دوست نداشتم خودمو بهش بندازم
برای کنکور بعدی من باز هم میدونستم قبول نمیشم اما گفتم تیری در تاریکی
روز کنکور با مهسا حرف زدم دم دانشگاه اما نه مثل قبل بخوام اهمیت بدم یا اون بخواد بهم گیر بده یا اهمیت بدهبعد از کنکور شماره ی برادرم رو خواست واسه مشاوره چون برادرم رتبه ی خوبی اورده بود هر دوسالی رو که کنکور داد!
نه فکر کنید رتبه اش هزار بوده میگم خوب بود!
سال اول ۵۰۰ شده بود سال دوم ۱۷۰!😎😊
اون خرهوش من بی هوش!😂
اره دیگه وقتی اون ها مشاوره داشتن تو خونمون منم میرفتم که تنها نباشن😑😒😒😒
بقیه رو قسمت بعدی میگم!اما خواستم بگم قبول نشدن تو کنکور آخر دنیا نیست!اینقدر نترسید!😉😁