ادامه نامه سیزدهم، پرستو

58 21 28
                                    

هی ،آلیس.
و البته پرستو این نامه مال تو هست.
فقط فقط مال تو...
پرستو عزیزم.
مثل اسمت که پرنده مانند بود من بهت پی ام دادم به خاطر مصاحبه و ما با هم حرف زدیم.
اول غریب بودیم، مثل دو آدم آشنا که برای شناختن هم همدیگر رو بو می کشیدن.
اون شب ها که من انقدر حالم بد میشد تو اون داستان برام گفتی.
ازم قول گرفتی، داستان اصلی بخونم.
و خوندم!
کلماتت پر درد بود، درد و حسرت دوست داشتن مثل توله ای که دنبال مادرشه....
می گرده، می گرده.
گم می کنه... گم می کنه...
پیش میبره و می دره.
و به معنای واقعی، درد به قلبم تزریق شد.
کلا میدونی، من آدم دو قطبیم یهو فاز عوض می کنم.
ازت ممنونم.
بابت همه اون شب ها!!!!!
و البته که بعد شناخت من میل و عطشت برای حرف زدن باهام کم میشه....
همیشه این طور بوده!

ولی اولین پرستو مهاجر زندگی من، پر نکش تا بری و میری، بدون خداحافظی نرو!!!

پرستو عزیزم بنویس ،هرچی شده قدرت کلمات دست کم نگیر عزیزکم...

با همه عشق سم.

For AliceWhere stories live. Discover now