باید اعتراف کنم، پنج ساله افکار آزاد دهنده ای دارم.
هرسال بدتر میشن، دوسال پیش انقدر وحشناک بودن که هرروز گریه می کردم.
نمی تونممم به خانوادم بگم، چون خوب درک نمی کنن.
امسال به مشاور مدرسه گفتم، به من گفت تو عصبی هستی باید بری دکتر و این حرفا.
مادرم گفت منو ببرن دکتر.
خواهرم گفت، نه.
ادامه داد که مشاورشون کص، گفته.
منم چیزی نگفتم.
در نتیجه هرروز دارم بدتر میشم، تقریبا همه دوستام میدونن.
و این که، می ترسم که یه روز ببینن من نیستم.