کوچه قدیمی، با همان درختان بلند و همیشه سبزش در چهار فصل، همان درختان لخت و گرفته، همان سکوت و سایه رهگذران پیشین مردم، همه چیز لخت و بی ارزش به نظر می رسید.
دخترک بوسه ای بر روی یکی از درختان گذاشت، همه چیز سرجایشان بود.
اما سکوت و سکوت و سکوت بود.
سکوت و غم و گرفتگی، دختر به یکباره خاموش شد.