🚫 هشدار برای روحیه لطیف ها , یکم اینجا خشانت داریم 😐🍺 از نظر خودم ک نرماله 🚫.
..
لیام دنبال زین دوید وقتی به ورودی کارگاه رسیدن
لیام بلاخره تونست لباس زین رو از پشت بگیره:هی بیبی پلیز
:اوه جدی? گمشو لیووووم
:تو باید منو درک کنی , تو زیادی با اون خوبی
:اون! هی تو باید بهش بگی sir در ضمن فقط من این وسط نباید جور درک کردن رو بکشم
به دماغش چین داد و سریع تر راه رفت تا اینکه با دیدن یه پسر موفرفری ایستاد
:هی اینجا چی میخوای?
لیام شونه ی زین و گرفت و خواست اونو عقب بکشه , اون عادت داشت همیشه از زین محافظت کنه
پسر دست پاچه به اطراف نگاه کرد , با کت و شلوار کرم رنگ و کفش های آل استار !
قیافه اش خیلی مثبت تر از این حرفا بود که این اطراف بپلکه:مگه لالی?
:هی بیب تو برو تو م....
:خفه شو ساکر ..
زین اصلا تو موود خوبی نبود پس لیام سعی کرد ساکت بمونه
زین نگاهی به پسر انداخت
:هی تو جواب منو میدی یا نه?پسر انتظار نداشت هنوز وارد کارگاه نشده بازخواست بشه اون اصلا اماده نبود ,مدام پشت سرشو نگاه میکرد و انگشتاشو بهم گره میزد
:من , من به من گفتن بیام ,من دیروز اینجا بودم و پوووف , یه لحظه
پسر نفس هاشو مرتب کرد ,استرس باعث شده بود نفس کم بیاره
زین چشماشو چرخوند و وزنشو طرف چپش انداخت
:خیلی خب میخوای برات یه کپسول اکسیژن بیارم? بنال دیگه
:من دیروز اینجا استخدام شدم فکر کنم , یه مرد چشم آبی با کت و شلوار بهم گفت میتونم فردا , یعنی امروز بیام اینجا
زین که پوزخندش از روی صورتش پاک نمیشد
به حالت مسخره ای ابروهاشو بالا انداخت:مرد چشم آبی?... استخدام! تو فک میکنی من یه تیکه شت احمقم? .... اوکی الان میریم داخل و اگه یه کلمه دروغ گفته باشی , اول اتیش میزنم به موهای خوشگلت , بعدم میدم جین و جک بخورنت
پسر بیشتر شروع به لرزیدن کرد , این دیگه چه جهنمیه!
:دِ یالا راه بیفت
یقه ی لباس پسر رو گرفت و هلش داد جلو
لیام میدونست زین عصبیه پس فقط همراهشون حرکت کرد تا داخل کارگاه بشن
...................
داخل کارگاه افراد با لباس های یکدست سفید و مشکی
مثل خط کش صاف ایستاده بودن , بعضی از اونها کنار در اتاق های بیشماری ایستاده و به رو به روشون نگاه میکردن
YOU ARE READING
SIR
Fanfiction❌COMPLETE❌ LOUIS TOP👑 ژانر : مافیایی_رومنس (جنسی) هری یه جوون عادی بود قبل اینکه سر از یه گروه مافیا دربیاره لرری استایلینسون