$ir 14

2.6K 450 528
                                    

اوکی ,اول از همه باید بگم به فندق کوچولوم سلام کنید

دوسش داشته باشید چون گاز میگیره my sweet bulletرو دنبال کنید جمعه ها عاپ میشود ولی قسمت یکش احتمالا زودتر وقتی sir ته کشید 😎بفرمایید بصرف sir

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

دوسش داشته باشید چون گاز میگیره
my sweet bullet
رو دنبال کنید جمعه ها عاپ میشود
ولی قسمت یکش احتمالا زودتر
وقتی sir ته کشید 😎
بفرمایید بصرف sir

......................

ساده اس
که بفهمی من حواسم هست
که تهش میرسی به بمبست
که منو ساده بدی از دست
ساده اس
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

لویی با حس چیزی روی دماغش از خواب بیدار شد
چشماشو باز کرد و دید هری داره انگشتشو روی صورت لویی میکشه

لویی لبخندی زد و دست هری رو گرفت
انگشتشو جلوی لبش اورد و اونو بوسید

:صبح بخیر دال

:هیچ وقت اینو نداشتم , شنیدن صبح بخیرت

:دیشب نخوابیدی?

:نه .. من , میترسم

:از چی میترسی? داشتن اسم من?

:اره , از اینکه بعدش خودتو نداشته باشم

:این بستگی به انتخابت داره دال , اماده شو بهتره زودتر امروز رو تموم کنیم

لویی از تخت پایین اومد اون هیچی تنش نبود حتی یه باکسر فقط حوله ی دیشب بود که اونم ازش جدا شده بود

سمت سرویس بهداشتیش رفت و هری خیره به جای خالی لویی نگاه کرد

:چرا انقدر استرس دارم , مگه این چیزی نبود که میخواستم ... چرا الان نمیخوامش !

اب دهنشو قورت داد و سعی کرد نفس هاشو منظم کنه
سمت سرویس بهداشتی دیگه ای رفت
البته که اتاق لویی خودش اندازه ی یه خونه بود و کسی لازم نبود منتظر بمونه تا کاراشو انجام بده

هری زیر دوس ایستاد
همزمان با ریختن آب روی سرش نقشه هاش توی سرش باز خوانی میشدن

تمام اهدافی که بخاطرش توی این بازی پا گذاشته بود و حالا باز حس انتقام درونش علاقه رو به ته ذهنش میکشوند

:اون یه قاتل عوضیه , یه عوضی

.......................

وارد سالن بزرگی شد خیلی از مرد هایی که اونجا بودن با دیدنش تعظیم کردن
کاغذ توی دستشو بین انگشتاش میچرخوند
و دست دیگه اشو توی جیب شلوارش برده بود و با غرور راهروی سالن رو طی میکرد

SIRWhere stories live. Discover now