Sir 16 [END]

4.5K 583 867
                                    

ستاره را انگشت کنید

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

فلش بک

لویی با حس چیزی روی دماغش از خواب بیدار شد
چشماشو باز کرد و دید هری داره انگشتشو روی صورت لویی میکشه

لویی لبخندی زد و دست هری رو گرفت
انگشتشو جلوی لبش اورد و اونو بوسید

:صبح بخیر دال

:هیچ وقت اینو نداشتم , شنیدن صبح بخیرت

:دیشب نخوابیدی?

:نه .. من , میترسم

:از چی میترسی? داشتن اسم من?

:اره , از اینکه بعدش خودتو نداشته باشم

:این بستگی به انتخابت داره دال , اماده شو بهتره زودتر امروز رو تموم کنیم

لویی از تخت پایین اومد اون هیچی تنش نبود حتی یه باکسر فقط حوله ی دیشب بود که اونم ازش جدا شده بود

سمت سرویس بهداشتیش رفت و هری خیره به جای خالی لویی نگاه کرد

:چرا انقدر استرس دارم , مگه این چیزی نبود که میخواستم ... چرا الان نمیخوامش !

اب دهنشو قورت داد و سعی کرد نفس هاشو منظم کنه
سمت سرویس بهداشتی دیگه ای رفت
البته که اتاق لویی خودش اندازه ی یه خونه بود و کسی لازم نبود منتظر بمونه تا کاراشو انجام بده

هری زیر دوش ایستاد
همزمان با ریختن آب روی سرش نقشه هاش توی سرش باز خوانی میشدن

تمام اهدافی که بخاطرش توی این بازی پا گذاشته بود و حالا باز حس انتقام درونش علاقه رو به ته ذهنش میکشوند

:اون یه قاتل عوضیه , یه عوضی

با نشستن دستی روی شونه اش ترسید و از زیر دوش بیرون رفت
دستشو روی صورتش کشید تا بتونه ببینه کی توی حموم همراهش بوده و اصلا متوجه نشده

:ش...شما

لویی لبخندی زد
:تو نبودی که میگفتی خیلی وقته بهت دست نزدم , انقدر که حتی لمس هام برات غریبه شدن?

:من .. ناگهانی بود , ترسیدم

:بیا اینجا دال , امروز من حمومت میکنم

هری سرشو پایین انداخت , با ناراحتی رو به روی لویی ایستاد

شامپو رو داخل دستش ریخت و اروم شروع کرد ماژدادنش روی موهای هری
لبخند زد و با دقت و اروم انگشتاشو رو پوست سر هری حرکت داد

SIRWhere stories live. Discover now