Sir 10

2.9K 443 405
                                    

سلاممممم😃
من نبودم دلتون تنگ نشد ماسکشاااااا🔫😐🍺
کلا چیزی ب اسم نت ,آنتن ,وایفای این چندروز وجود نداشت برام
لاب یو گایز
اگ مشکلی پیش نیاد فردام لاست عاپ میشه
پس فردام بلک رز
بعد باز sir
لاست و بلک رز
حال بتون میدم🍻
.
.
.
.

لیام سرشو چرخوند و دستاشو تو هم گره زد
به میز رو به روش نگاه کرد

:گروه ونداگ و جورجی

ویلیام اخماشو تو هم برد و از روی گوشه ی میز لویی پایین اومد

:کدوم ونداگ ! من تاحالا نشنیدم

لویی که همچنان از پنجره ی بزرگ اتاقش بیرون رو نگاه میکرد اروم جواب داد

:خواهر جورجی , تو ایتالیا هستن برای همین کلا به مرکز ما هیچ ربطی ندارن ولی انگار خیلی علاقه داره با زمین زدن من اینجام اسم و رسمی دست و پا کنه ,جورجی احمق , با متحد شدن و سوفی جورجی فقط قبر خودشو عمیق تر کنده

ویلیام با تعجب به لویی نگاه کرد
:سوفی جورجی ! خدای من ,میدونی فکر میکنم تو وام دار کینه ی نسل های گذشته ای , شاید هنوز کینه ی اجداد ما توی رگ های جورجی ها جریان داره

لویی پوزخندی زد
:پس یادت اومد , ونداگ جورجی

لیام دستاشو کنار سرش گذاشت
:من نمیدونم اینایی که میگید یعنی چی , من واقعا نمیدونستم ماجرا انقدر عمیقه , اونا فقط گفتن کارگاه و تعطیل میکنن همین

قبل اینکه لویی بخواد جوابی به حماقت لیام بده ,ویلیام بلند زد زیر خنده

:روزی که اومدی اینجا رو خوب یادمه لیام , مطمئنم اصلا انقد ساده نبودی

لیام هنوزم سرش پایین بود , نمیدونست چی بگه حتی مطمئن نبود که باید چیزی بگه یا نه!

:مثل همیشه بکارت ادامه بده , تا وقتی اسم همه خائنین رو برام در میاری , بعد از اینجا برو طوری که دیگه نبینمت اقای پین

لیام با دهن باز و ترس به لویی که کماکان پشتش بهش بود نگاه کرد
خواست بلند شه تا چیزی بگه که لویی چیزی که تو سر لیام بود رو قبل اون به زبون اورد

:برین به امریکا , همراه زین مطمئن شو دیگه جلوی چشمای من سبز نمیشی

:چ...چشم آقا

ویلیام دستشو رو شونه ی لیام گذاشت
:چهار روز وقت داری , میتونی برگردی سر کارت

لیام سرشو تکون داد نگاهی به لویی کرد اما مطمئن بود لویی دیگه بهش نگاه نمیکنه
پس با شونه های افتاده سمت در رفت و از اتاق بیرون شد
وقتی صدای بسته شدن در اومد لویی صندلیشو چرخوند

:چرا امریکا?

:میخوام جای زین امن باشه

:خیلی منتظر بود بهش نگاه کنی

SIRWhere stories live. Discover now