VOTE
بفرمایید
نویسنده ی محترم شمارو امروز مهمون کرده
برا قسمت بعد کلا نخ و سوزن بیارید با خودتون که قراره پاره اتون کنم 💣💥.
.
.
.
.
.
.
.
.لویی با دیدن صورت های رنگ پریده ی اون جمعیت اروم یکی دیگه از کلاه های آهنی رو برداشت
نگاهی به مردی انداخت که از قضا اسمش جیمز بود بعد از چشمش, قیف دوسر رو روی سرش گذاشته بود و محلولی از اسید که بسیار ضعیف شده بود رو داخل گوش هاش میفرستاد:تا این دوستمون با درد های خوستنیش کنار میاد بیاید در مورد نفر بعدی صحبت کنیم , من فراموش کار نیستم ولی اینو بگم ...اطلاعات تکراریتون بدردم نمیخوره پس بهتره اگه میخواین چیزی بگین به روز باشه
بطور کاملا محسوس همه داشتن میلرزیدن , با دهان باز و رنگ های پریده طوری به اون بیچاره نگاه میکردن که انگار یه صحنه از باور نکردنی های صنعت هالیوود داشت پخش میشد
لویی نگاهی منتظر به اونها انداخت تا اینکه با صدای دست زدنش انگار طلسم اونهام شکست
:م م م ...من .من ....
:هیییی اروم باش یه نفس بکش
:ببب .. یه چیزی هست که ... باید ...باید فقط , به خو..خودتون بگم
:اوکی , شاید باعث بشی خیلی سریع این دنیا رو ترک کنی
دستاشو پشتش گذاشت و کنار اون مرد خم شد
مرد اروم زیر گوش لویی چیزی زمزمه کرد و لویی فقط لبخند میزد ,چند ضربه ی آروم به شونه ی اون مرد زد و ایستاد:بخاطر اطمینانی که بهم دادی مرگت رو بهت میبخشم , چیزایی که گفتی رو میدونستم اما مطمئن نبودم ...ممنونم
از مرد فاصله گرفت و نگاهی به جیمز انداخت
قیف رو برداشت
:میدونین ادمایی مثل شماها حتی ارزش اهدای عضو رو هم ندارید , نمیخوام نسل خیانت رو پرورش بدم پس ... جیک بیا اینو ببرجیک شروع کرد به باز کردن جیمز
:الان که بهوش بیاد شروع میکنه به دویدن , ببرش به زمین حیوونا , میدونی که اونا عاشق اینن که شکار کننجیک چینی به پیشونیش انداخت
:اوه خدای من:بهتره زودتر برگردی , انگار امروز طولانیه
:چشم آقا
جیک سریع جینز رو برد و لویی همراه اون چند نفر کاملا تنها موند
:تو مرگت و انتخاب کردی?
:خواهش میکنم بذارید زنده بمونم ...خواهش میکنم
:بن آدامز , متولد آپریل 1980 بیست و هفت نفر آمار رسمی قتل ,بقیه کثیف کاریات مهم نیست ... دو فرزند محل زندگی نیویورک بدون احتساب مالیات مرفه هستی... پسرت رابطه ی خوبی باهات نداره و همسرتم قراره ازت طلاق بگیره ... چی برای موندن داری?
YOU ARE READING
SIR
Fanfiction❌COMPLETE❌ LOUIS TOP👑 ژانر : مافیایی_رومنس (جنسی) هری یه جوون عادی بود قبل اینکه سر از یه گروه مافیا دربیاره لرری استایلینسون