[ از دیدگاه تهیونگ ]
بالاخره اومدم پیش دوستام واقعا دلم براشون تنگ شده بود احساس خوبی دارم.
فکر میکنم این بهترین تعطیلاتمون بشه..یکم استرس داشتم وقتی جیهوپ گفت اگه اتاق اونارو بگیرم باید رو زمین بخوابم.
این یجورایی افتضاح میشه..راستش بدجور دلم میخواست تو اتاق کوکی بمونم, ولی نمیدونستم اون تنهاست...
یا هم اتاقی داره !به جیمین نگاه کردم یکم اذیتش کردم تا یچیزی لو بده اونجا بود که فهمیدم جیمین حتما بالا میمونه..
پس,از اشاره ای که ارام بهم کرد...در اتاق سمت چپی باز کردم.
یااا چقدر کثیف بود این قطعا اتاق کوکی بود خندیدم و به بقیه نگاه کردم همه قهقهه میزدن یجورایی زیر چشمی به کوکی نگاه کردم که متوجه نشه..
فقط نشست موهاش تکون داد, اون اصلا از اومدنم عکس العمل نشون نداد.
با اینکه یکم از دستش عصبانیم ولی فقط خوشحالم که اون دختر واقعا دوست دخترش نبود. میخواستم ازش معذرت بخوام .
فقط باید دنبال فرصت باشم,اره درسته....
تهیونگ:من میخوام لباسام عوض کنم وسایلمو بچینم
نامجون :تهیونگ زد افتاد بزن اینجا افتظاح هاته
خندیدم و گفتم :باوشه هیونگ, اوه راستی شام چی داریم ؟جین از بالا داد زد اه خدا تنها سراشپزتون رفته حالا چی بخورید کوچولوهای من ..
بعد شروع کرد به قهقهه زدن.من با صدای خنده هاشم خندم میگیره:)
تهیونگ: اه چه خوبه تورو داریم هیونگه جذابم, براش یه بوس فرستادم رفتم تو اتاق.
وقتی داشتم لباسامو مرتب میکردم
جانگ کوک اومد تو سرش تقریبا پایین بود.رفت سمت کشوی لباساش و چنتا لباس انداخت روی تخت تیشرتشو در اورد رفت تو حموم.
-اییی با دستم تقریبا جلو صورتمو گرفتم من عادت ندارم تورو همیشه خدا لخت ببینم.
ولی بقیه روهم همینجا در میاوردی مشکلی نداشتم بعدشم شیطانی خندیدم .
با خودم گفتم اگه اون حرفامو میشنید فکر میکرد من یه منحرف بزرگم با فکر اینا خودمو پرت کردم رو تخت.
جانگ کوک :تهیونگ !تهیونگ؟ چشای خوابالودمو تقریبا باز کردم خمار نگاش کردم
+اه جانکوک خیس شدم .قطر های اب از موهاش میریخت رو صورتم.
جانگ کوک :میشه باسن مبارکتو حرکت بدی تا لباسامو بردارم,اونجوری دیگه خیسم نمیشی .
تهیونگ :بله الان میرم کنار..خودمو سمت دیگه تخت قل دادم.
اون داشت حوله دور کمرشو باز میکرد..
منم با چشای بزرگم به لبه حوله زل زده بودم و دستای سکسیش که روش حرکت میکرد و رگ های برآمده روش رو نمایش میداد ..
کوک: خوشمیگذره تهیونگ اگه خجالت میکشی چشامو ببندم راحت تر ببینی؟
DU LIEST GERADE
Love in Malta💜🌴
FanfictionGenre: Romance/smut/fun [کامل شد] Author: mojdeh.6_6 couple: vkook♡ page:.17 سلام گایز این اولین بوک منه امیدوارم خوشتون بیاد💋 اع یه توضیح راجب داستان بدم. یجورایی ترسناک چون من با واقعیت یکیش کردم یجورایی وقتی میخونی انگار واقعیه و اینه که ترسنا...