💜love in malta part 15🎈

2.9K 344 13
                                    


تهیونگ: قرار نبود تو تخت راحت خودمم کابوس ببینم.

چرا انقدر اینجا گرمه...

فقط خیلی سریع کولرو روشن کردم.

غافل از این که کوک راحت تو اتاقش خوابیده :)

(راوی)

*اتاق جیمین *

جیمین یکم بیخواب شده بود,درسته اون منبع انرژی همه بود ولی کی قرار بود به اون انرژی بده

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


جیمین یکم بیخواب شده بود,درسته اون منبع انرژی همه بود ولی کی قرار بود به اون انرژی بده...

با اون وضعیت فشار کمپانی قانونای تو قرارداد..
مسلما نمیتونست باکسی قرار بزاره..

و انقدرام وقت نداشت تا یکی پیدا کنه..
همیشه گرم کار بود همش کار کار کار...

مشاوری احساسی به نامجون ,جین,تهیونگ, تهیونگ, تهیونگ... درسته بیشترش تهیونگ چون اون بهترین دوستشه و حساس ترینش ...

با احساس درد تو سرش از جاش بلند شد..
جیمین: عاااه ساعت چنده!

به جیهوپ که تو تخت کناری بیهوش افتاده نگاه کرد.

و اروم زیر لب گفت: میبینم که شلوغ ترین فرد گروه عین یه خرس خوابیده.
*لبخند بانمکی کرد که لپاشو گرد شد*

از تخت جدا شد دنبال قرص گشت.
سردردش خیلی اذیتش میکرد.

جیمین درحالی که تلو تلو خوران به سمت در اتاقش میرفت تا برسه به راه‌رو
با خودش گفت: اخه کی این وقت شب بیداره...

مکث کرد ادامه داد: تهیونگی, اون بیداره.

درسته اون تا دیروقت بیدار میمونه...
ولی بازم ما تازه از سفر اومدیم حتما خوابیده خرس قهوه ای من:(

همینطور که با خودش کلنجار میرفت به اتاق یکی از پسرا رسید.

از شدت سردرد و خوابالودگی درس نمیتونست تشخیص بده کجاست,با برخورد سرش به در اخماش تو هم رفت
جیمین: عاااایش

با یه صدای خمار خوابالو یه بار در زد گفت :ته ...تههه..تهیونگااا با توام ...

دوباره در زد ولی چون بدنش از خستگی بی حال بود نمیتونست درس در بزنه,پاهاش سست بود اگه به در تکیه نمیداد هر لحظه ممکن بود بخوره زمین.

Love in Malta💜🌴Where stories live. Discover now