جانگکوک: هیونگ باید اینو در بیاری اصلا به اون شلوارک مشکی نمیاد جیهوپ داره گولت میزنه
جین: واقعا؟ جیهوپ تو خیلی بدجنسی
تهیونگ: صبحتون بخیر*-*
دیدم که کوکی سریع هول کرد دستو پاشو گم کرد ااااع تهیونگ تو بیدار شدی...
جیهوپ: عجب ...ظهر ها تهیونگ
صبح اون ساعتی بود که ما داشتیم صبحونه میخوردیم.
تهیونگ: چرا بیدارم نکردین.
جیهوپ زیر لب فیس فیس کنان چیزی گفت به جانگ کوک نگاه کرد...
صورتمو کیوت کردم با یه صدای کیوت به جانگکوک گفتم : جانگ کوک چرا بیدارم نکردی ؟؟
اوماااا اون خیلی کیوت لپاش سرخ شده بود..
جانگکوکک: م... من میخواستم بیشتر بخوابی چون شبو دیر خوابیدی
تهیونگ : ااوووما تو چقدر مهربونی
جیهوپ: مهربونیش به کونم ما منتظر بودیم بیای صبحونه بخوریم ولی کوکی تو اتاق هی میگفت الان میایم الان میایم ولی بعد فهمیدیم منتظر بود تو بیدار بشی...
اخه کدوم احمقی واسه بیدار کردن منتظر میمونه...رو به کوکی گفت: فقط لازم بود یه درکونی بهش بزنی ...
جانگکوک: عرق سرد
تهیونگ: اه خب من میرم یه چیزی بخورم...
حرفامو یجور کشتار با نگاه کردن به جانگکوک گفتم .
جانگکوک: ااااع من باید برم دستشویی
رفتم سمت پله ها جانگکوک پشت سرم اومد رفتم تو اشپز خونه نامجون دیگه اونجا نبود
یکی از پشت بغلم کرد.جانگکوک: دیشب خوب خوابیدی؟
تهیونگ: اوهوم خوب بود .جانگکوک: یعنی فقط خوب بود... یعنی فقط من قلبم اونطوری تند تند میزد وقتی تو راحت میخوابیدی من به صورتت زول زده بودم...
ولی امروز خیلی احساس خوبی دارم
تهیونگ: این بخاطر وجود منه فهمیدی!اروم دستشو نوازش وار روی عضوله های شکم کمرم میکشید
یه احساس عجیب خوبی داشتم ..اون مثل یه فرشته مهربون پر از ارامشه..جانگکوک: برای صبحونه چی میخوری تهیونگ : اوم بزار فک کنم توت فرنگی *-*
دستشو از کمرم ازاد کرد و رفت سمت یخچال
برگشتم تا خوب ببینمش با یه توت فرنگی تو دهنش اومد سمتم.اوه لعنتی من همینجوریشم واسه بوسیدن اون لبا تحریک شده بودم حالا توت فرنگیم بهش اضافه شده (اودوگه... حالا چیکار کنم)
اروم نزدیکش شدم گفتم جانگکوک اون مال منه ..
لباشو اورد نزدیک تر بهم زل زدتهیونگ: مقاومت کافیه من خیلی ضعیفم لبامو گذاشتم رو لبای کیوتش توت فرنگی از رو لباش گاز زدم...
جانگکوک: تو چطور انقدر کیوتی ولی در عین حال هات
تهیونگ: هوم من هاتم..جانگ کوک: اره هاتی..
جانگکوک : تهیونگ بیا بریم بیرون میخوام بریم سر قرار ..
تهیونگ: اوکی بعد صبحونه خوردنم میریم
جانگکوک؛ باید اروم بی سرو صدا بریم که کسی نفهمه... نمیخوام کسی اولین قرارمونو خراب کنه...چش غررر رفت...
بهش نگاه کیوت کردم گفتم مثلا جیمین شی بعد خندیدم .
جانگکوک: -_-
ESTÁS LEYENDO
Love in Malta💜🌴
FanficGenre: Romance/smut/fun [کامل شد] Author: mojdeh.6_6 couple: vkook♡ page:.17 سلام گایز این اولین بوک منه امیدوارم خوشتون بیاد💋 اع یه توضیح راجب داستان بدم. یجورایی ترسناک چون من با واقعیت یکیش کردم یجورایی وقتی میخونی انگار واقعیه و اینه که ترسنا...