part 13 (😂رسیدیم به عدد نحص)

3K 377 12
                                    

وقتی خوردم به یکی تنم مور مور شد
زود برگشتم به سمتش.

تهیونگ:ت...تو... ج.ا.نگ کوک

تهیونگ با لکنت بخاطر غافلگیر شدنش گفت:ت..تو چ..را اینجایی ؟!

جانگکوک:*اوه باسن نرم تهیونگ بود
(لبخند شیطانی)*

جانگکوک: بنظرت چرا اینجام ؟

تهیونگ روشو سمت دیگه ای کرد پشت هم لب پایینشو گاز میگرفت...

تهیونگ: بخاطر لباسا...

جانگکوک: درسته بخاطر لباسا...ولی سوال اصلی اینه تو چرا اینجایی؟؟

تهیونگ:  من من اومدم تا هوا بخورم اگه میدونستم تو اینجایی هیچ وقت نمیومدم.

جانگکوک: تهیونگ اون حرفا چی بود..
منظورم همون سادیسمو بچه....اینا...

واقعا اینطوری راجبم فکر میکنی ؟ من بچم؟

درسته من ازت 3 سال کوچک ترم ولی این ثابت نمیکنه من بچم...

تهیونگ: من منظورم اون نبود فقط خیلی بچه ای...

جانگکوک:هاه چی ! من ازارت دادم درسته من اشتباه کردم,ولی اینی که داره بچه میشه تویی
نمیبینی بخاطر یه چیز کوچیک اینطوری میکنی..

تو خودتو ازم محروم کردی تو بی رحم شدی تهیونگ..

تهیونگ:عا..ع....خب این تو بودی که به جیمین حسودی کردی
و من اون کارتو تو حموم فراموش نمیکنم...

تو یه بی احساسی..

جانگکوک: وقتی تو منو با جیهوپ ببینی بغلش کنم لمس کنم باهاش بخندم اونم جلوی چشات و به تو نگاه هم نکنم میفهمی چرا اون کارو کردم
من قلبم شکسته بود,اون همیشه خدا بین ماست..
و تو الان از اتاق اون لعنتی میای..
و شبو اونجا میخوابی..
فک کردن بهش منو دیونه میکنه...

تهیونگ لبشو بیشتر فشار داد یه نگاه به صورت کیوت جانگکوک انداخت.

جانگکوک به تهیونگ زل زده بود: تهیونگ من متاسفم...

ولی تو نمیخوای تنبیه کردن منو تموم کنی:(
قیافشو کیوت کرد لباشو اویزون کرد گفتم : هیونگ لطفااااااا من دارم یخ میزنم میشه ببخشیم ...

تهیونگ: وای خدایا بخاطر یخ نزدن خودش میخواد ببخشمش...

جانگکوک نهههه نه تهیونگ من منظورم اون نبود بیبی بوی لطفا من دیگه حسودی نمیکنم ؟میبخشیم ؟
یه فرصت تهیونگ، یکی؟

تهیونگ از فشار زیاد به لبش لبشو زخمی کرد
تهیونگ: عاه لعنتی...
دستشو برد سمت لبش...خون اومده بود
جانگکوک صورت تهیونگ گرفت بین دستاش ته ته چیزی شدی ببینم .

تهیونگ:اااااای *گریش گرفت*

به من دست نزن تو بدترینی جانگکوک بددد..

Love in Malta💜🌴Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang