این فکر وحشتناک به سرم زد: شاید تو زندگی را به تنهایی تجربه میکنی،میتوانی هر چقدر دوست داری به یک ادم دیگر نزدیک شوی،ولی همیشه بخشی از خودت و وجودت هست که غیرقابل ارتباط است.تنها میمیری،تجربه مختص خودت است،شاید چندتا تماشاگر داشته باشی که دوستت داشته باشند،ولی انزوایت از تولد تا مرگ رسوخ ناپذیر است. اگر مرگ همان تنهایی باشد منتها برای ابد چه؟ تنهاییای بیرحم،ابدی و بی امکان ارتباط.ما نمیدانیم مرگ چیست.شاید همین باشد.