#17_Lovingbell
باید با خودم رو راست باشم....
این خیلی مسخره اس که یکی بهم بگه گرایشم به سمت دختراس..یعنی..،من تا حالا بهش دقت نکرده بودم
اگه بخوام بیشتر رو راست باشم ،شاید من نسبت به بلا یه حس عجیب دارم..حسی که میخوام هر لحظه مو پیشش باشم
شاید چون هر دومون دختریم واسه ی من سخت باشه..
اینکه این حسو درک کنم...داشتم فکر میکردم که گوشی زنگ خورد گوشی رو برداشتم و بدون اینکه ببینم کیه جواب دادم
_بله؟
+سلااام!!
_عو مامان... حالت چطوره؟
+خوبم، اوضاع خونه چطوره؟ میتونی از پس خودت بر بیای؟میدونی،بابات باید برای کار بمونه،ولی من شاید چند روز یتونم بیام پیشت و بعد برگردم..
_نه نه نه
+چی؟
_عا، منظورم اینه که ،نه،تو راحت باش و سعی کن پیش بابا باشی و بهش کمک کنی..تو تنها کسی هستی که میتونه موقع مشکلاتش بهت پناه بیاره
+عا، اره تو دختر خودمی
_راستی مامان، من یه سوال داشتم..
عا،چجوری بگم، من قبلا حدود سه سال پیش..، دچار هیچ مشکلی نشدم؟میدونی مثلا سرم بخوره به جایی و یه چیزایی رو یادم بره؟+نه!معلومه که نه.
چرا همچین اتفاقی باید بیوفته؟_نمیدونم همینجوری
خدافظگوشی رو قطع کردم و اونو گزاشتم کنارم...
.....ِ.
یه چی بگم؟
قول میدم این پایین زیاد گوه نخورم..
ولی اینو بگم که...
من پارتای کوتاهو دوس دارم(.-. )
کلا مدل کتاب اگه دقت کنین هر پارت فوقش 600 کلمس و من شخصا کتاب میخونم پارت کوتاه دوس دارم چون هم کمتر گیج میشم و معمولا کم پارتا نیم ساعت وصف حال نمیکنن و بیشتر به داستان میپردازن..البته No hate به اونایی که بیشتر تمرکز به نوشتن وصف حال و پارتای بلند میکنن
YOU ARE READING
loving bell
Teen Fiction。من نمیشناسمش ولی اون منو میشناخت چجوری میتونی عاشق کسی باشی که تورو نمیشناسه؟