Part 17

1.1K 272 70
                                    


"پس اینجا سالن ورزش توئه؟"

سری تکون داد:

"اره...خوشت میاد؟"

نگاهشو بین وسایل مختلف ورزشی چرخوند:

"این عالیه...مردا باید ورزش کنن"

دست های چانیول از پشت دور کمر بکهیون حلقه شدن:

"تو همینجوری خیلی جذابی...فقط اگه یه کم چاق بشی خوب میشه"

سرشو به سمت راست متمایل کرد تا چانیول و ببینه:

"میخوای کوچولو بمونم تا بتونی بهم زور بگی؟من بدون هیکل ورزیده هم میتونم شکستت بدم"

بوسه ی ریزی روی لبای نیمه بازش زد:

"تو هیولای بارونی منی!"

"زودباش ورزش کن...میخوام دیدت بزنم"

لحن جدی بکهیون، چانیول و به خنده انداخت:

"درستش اینه که تو یواشکی منو نگاه کنی و من مچتو بگیرم و خجالت بکشی...چرا همه چیزت انقدر فرق داره؟"

ابرویی بالا انداخت و سعی کرد ادای چانیول و دربیاره:

"چون من هیولای بارونی توام!"

"اوم...قانع شدم...بشین و تماشا کن!"

بکهیون فکر میکرد این جذاب ترین ورزشی که تاحالا دیده...حتی از مسابقات المپیک هم جذاب تر و مهیج تر...اصلا حاضر نبود کس دیگه ای رو به تماشای این صحنه دعوت کنه...
داشت حسودی میکرد؟بکهیون خیلی خودخواه بود...توی ذهنش، اون حتی عاشق چانیول نبود و اینطور اونو برای خودش میخواست...نمیخواست هیچ کس دیگه ای اون اندام نسبتا ورزیده رو ببینه...ادمای جذاب تر از چانیول هم برای دیدن وجود داشت...اما چانیول فقط مال اون بود...هیچکس حق نداشت مثل بکهیون، اونو ببوسه...باید به چانیول میگفت که نباید جز اون هیچکس دیگه ای رو دوست داشته باشه...اما اینطوری، چانیول فکر میکرد بکهیون حسودی کرده...اینطور بود اما نمیخواست چانیول بفهمه!
یه احساس مالکیت عجیب نسبت به چانیول داشت که خودشم متعجب کرده بود...
اگه چانیول عاشقش بود، بکهیون باید اونو دیوونه ی خودش میکرد تا فکر ادمایی جز اونو از سر چانیول بیرون کنه!!

به سمتش رفت و بازوشو لمس کرد...چانیول نگاهشو به بکهیون دوخت و دست از کار کشید:

"چیزی شده؟"

به دست خودش نگاه کرد و بعد از اون نگاهشو دوباره به چانیول داد:

"بازوهات تقریبا دو برابر بازوهای منه...به نظرت سه برابر هم میشه؟لباستو دربیار!"

جمله ی اخرش حالت دستوری داشت و چانیول به خودش نگاه کرد...فقط یه رکابی تنش بود که به لطف تمرینات ورزشی خیس شده بود...خیلی ساده از تنش درش اورد.

🌧Rainy Monster🌧 (completed)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant