Part 15

1K 263 94
                                    


کمی روی صندلی جا به جا شد:

"اگه...کسی که این کار و باهات کرده پیدا کنی...چیکار میکنی؟"

بی توجه شونه بالا انداخت:

"شکایت میکنم...البته امکان داره با سند ازاد بشه...خودم میرم سراغش!"

پوزخند معنادار کریس، دقیقا خاطرات روزی رو براش زنده میکرد که به دست زیردست های کریس به حد مرگ کتک خورده بود...سعی کرد حواس خودشو پرت کنه و روی موضوع اصلی تمرکز کنه:

"یعنی نمیخوای ببخشیش؟"

"شوخی میکنی؟بخشش؟قراره دوماه پام توی گچ باشه!!"

سرشو پایین انداخت و مشغول بازی با انگشتاش شد:

"تو حتما قبلا اونو اذیت کردی که این کارو کرده...حالا بی حساب شدین...پس بیخیالش شو!!"

دستشو زیرسرش گذاشت و روی یک طرف بدنش خوابید طوری که زاویه دید خوبی نسبت به تاعو داشته باشه:

"جزای در افتادن با کریس وو اینه...اگه من قبلا اذیتش کردم پس باید بدونه که درعوض یه پا، من دوپا و دو دستشو میشکنم!"

بازدمشو پرصدا بیرون داد:

"بالاخره گیر میوفتی...همیشه که باب میل تو نمیمونه...یه وقتی میرسه که تو تاوان همه ی کارهای بدتو میدی...اون روز برات دست تکون میدم و میگم:دیدی؟من راست میگفتم!"

پوزخند صداداری زد و به پشت روی تخت خوابید:

"اون روز نمیرسه!"

~~~~~~~~~~

چند ثانیه ای بود که فقط به هم نگاه میکردن...دیگه بارون نمیبارید اما با این حال هردو خیس بودن!

چشم هاشو اطراف چرخوند و دستشو با خجالت پشت گردنش گذاشت و موهای اون ناحیه رو مرتب کرد:

"آمممم...خوب...من الان...بهت پیشنهاد دوستی دادم...یعنی...یه رابطه ی عاشقانه...اما تو فقط...به من زل زدی!"

با بهتی که هنوز توی چهرش نمایان بود دستشو روی لبش گذاشت:

"الان...تو منو بوسیدی؟"

چشم هاشو محکم روی هم فشرد و خیلی سریع کلمات روی لب هاش جاری شدن:

"من یعنی پارک چانیول همین چندلحظه پیش بهت گفتم میخوام باهم وارد رابطه بشیم و تو فقط دو انتخاب داری...اره یا نه!"

"ما هردو پسریم...من.."

بین حرفش پرید تا بیشتر از این جملات به اصطلاح منطقیش رو به زبون نیاره:

"من ازت نخواستم یه معمای ریاضی حل کنی اقای بکهیون...من یه جواب از قلبت میخوام...اگه اذیتت میکنم میرم و اگه توهم به اندازه ی من از بودنمون کنار هم لذت میبری باتمام وجود این رابطه رو میپذیرم...قلبت چی میگه؟"

🌧Rainy Monster🌧 (completed)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora