•One•

6K 587 695
                                    





نگاهش به پنت هاوس جلوی روش بود و انگشتای دستش روی میز شیشه ای اتاق کارش ضرب گرفته بودند..

سرش رو بین دستاش گرفت و
رو به گوشیش زمزمه کرد

: گوگل ، با نایل تماس بگیر !

بعد از چند لحظه ارتباط وصل شد

نایل: هالوووووو رییس ؟ حالت چطوره؟ این وقت صبح-

روان نویس مشکی و طلایی رنگی که روش اسم خاصی با طلا حک‌ شده بود در اورد ... و بین دوتا انگشتش چرخوند...

هری: نایل فاکینگ هوران! اعصاب ندارم
این اطلاعاتی که میگم سریع برام سرچ کن و در بیار..
پدر تهدیدم کرده اگه نتونم از پس این شرکت فاکی بر بیام
رسما از میراث خانوادگیمون محرومم میکنه!

نایل: نگرانی نداره برو*! تا ده مین دیگه هرچی بخوای برات درمیارم!

هری نفس اسودشو بیرون داد...

هری: خوشحالم از اینکه بهترین رفیقم هم کارمندمه و‌هم منیجرمه و هم هکرم!

نایل: اینا همه از نعمات داشتن نایله میدونی که؟!

صدای خنده ی جفتشون بلند شد...

هری: روت حساب باز کردم! من باید حساب اون شرکت عوضی سو استفاده گر رو برسم! اسم و اطلاعات مورد نیازم رو ایمیل میکنم ! فعلا...

تلفن رو قطع کرد و از جاش بلند شد...

بنر تبلیغاتی بزرگی که از لبه ی پنت هاوس هم قابل دیدن بود رو با دقت خوند...

-دیگر نگران از بین رفتن سرمایه ی خود نباشید...
بیمه ی ما برترین و مورد اعتماد ترین بیمه ی سراسر انگلستان و اروپاست...با بیش ازنیم قرن سابقه ی کار
تاملینسونز* -

هری:تاملینسونز... خوبه !
فکر‌کردن میتونن از ناکجا اباد پیدا بشن و جای شرکت مارو بگیرن؟ هه...

به سمت میز رفت...
روان نویسی که اسم * استایلز * حک شده بود رو
با دقت بررسی کرد...

هری: امیدوارم شنودی که کار گذاشتی خوب کار کنه جیمز! وگرنه دونه دونه موهای طلایی خوشگلتو میکنم !

سیستم شنود رو چک کرد...
روان نویس‌رو بسته بندی کرد
و داخل کیفش گذاشت.

هری: بد دردسری برای خودتون درست کردید ! تاملینسون ها!

کلمه ی تاملینسون هارو با چندش و نفرت به زبون اورد ...

شرکت بیمه ی استایلز بزرگترین شرکت بیمه ی کل اروپا بود..
و چندین سال سابقه ی خدمت و کار درست رو توی پرونده ی کاری خودش داشت...
تا اینکه
سه سال قبل، یک شرکت بیمه از ایده ای جهانی
حمایت کرد و مردم به شدت از این ایده حمایت کردند...
چیزی که هرگز استایلز بزرگ، دس استایلز، زیر بار انجامش نمیرفت!

 • Beloved Rival • [L.S]Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon