•Seven•

2.2K 435 250
                                    


من هیچی از این مسخره بازیا نمیفهمم ...!!

با صدای تقریبا بلندی که با حرص کلمات رو ادا میکرد
توجه چند نفر رو به خودش جلب کرد...
دستش رو محکم توی موهاش برد و بی هدف دور خودش میچرخید

با عصبانیتی که ذره ذره ی وجودش رو پر میکرد با
صدای کنترل شده سرش رو نزدیک گوش مایک برد 

لویی: چرا الان بابا؟ چرا الان باید اینو بهم بگی...شت...

مایک درحالی که سعی میکرد خونسردیش رو حفظ کنه
به چشم های ابی پسرش زل زد

مایک: لو من چاره ای نداشتم. اون موقع برای شرکت نیاز بود... اونا قدرتمندترین شرکت بیمه-

لویی دستش رو بالا اورد و پلک هاش رو محکم روی هم فشار داد

لویی: نیازی نیست...ما بهشون بدهکار بودیم...
و حالا دارن رسما ازمون باج میگیرن... عالیه..! بهتر از این نمیشه .!

با صدای قدم هایی که به سمت میز که حالا سرمایه دارها و مدیر عامل ها نشسته بودن و صدای پچ پچشون
تقریبا سالن رو پر کرده بود
گوش هاش تیز شدن و به تصویر روبروش خیره شد

پاهای بلندی که به ارومی قدم های محکمشون رو روی زمین فرود میاوردن، توجه لویی رو به خودش جلب کرد و با صورتی که بیش از حد سعی میکرد بی احساس نشونش بده،
به چشم های سبز مرد روبروش خیره شد ...

هری بلافاصله بالای صندلی خالی پدرش ایستاد و
صداشو صاف کرد

هری: ما پیشنهادتونو قبول میکنیم!

و بعد چشم هاش رو به تیله هایی که با خشم بهش خیره شده بودن دوخت

هری : البته که ما خیلی کار داریم...باهم...!

جملش رو با نیشخند کج کشنده ای لب زد و بلافاصله روی پاشنه پا چرخید و صندلی رو برای پدرش عقب کشید
و در عرض چند دقیقه
وکلای هر دو شرکت ، سرگرم تنظیم قرارداد شدن...

لویی: منو میبخشید...! برمیگردم..!

لویی بی توجه زمزمه ها و چشم هایی سبزی که مغرورانه زیر چشمی رفتارش رو کنترل
میکردن،
از روی صندلی بلند شد و به سمت در ورودی تالار حرکت کرد...
و هری همون لحظه متوجه شد که زین به سرعت پشت سر لو راه افتاد

لب هاش رو به دندون کشید...
و توجهش رو به گفتگو بین مدیر عامل ها سپرد...
اهسته صندلیش رو عقب کشید تا بتونه دیدش به شیشه های ورودی تالار رو حفظ کنه...

لو با عجله تقریبا خودش رو به بیرون اون فضای خفه کننده پرت کرد...
دستش رو محکم روی گره ی کرواتش کشید
تا از حس سنگینی هوای داخل شش هاش کم کنه
با صدای قدم های تندی که حالا بهش نزدیک شدن
برگشت

 • Beloved Rival • [L.S]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant