تهگی

5.3K 738 26
                                    

جونگکوک با چشمای نیمه باز در رو باز کرد با دیدن جیهوپ و تهیونگ خواب از سرش پرید
جیهوپ با دستپاچگی خندید
جیهوپ: میدونم میخواستی خودت آدرستو بهش بدی اما مجبورم کرد آدرستو بهش بدم! در نهایت شما دوتا دوستید هرچی هست حلش کنید تموم بشه
تهیونگ: ممنونم هیونگ
جیهوپ سرش رو تکون داد اون که میدونست الانه که وسط دوتا دوست گیر بیفته با لبخندی نگران اون دوتا رو تنها گذاشت
جونگکوک: من دیروز از تور برگشتم
تهیونگ: میدونم منم منتظر بودم برگردی برای همین سریع اومدم سراغت تا بگم چه غلطی کردی که داری از همه فرار میکنی!
جونگکوک آب دهنش رو قورت داد و گفت: بهتره بیای داخل
تهیونگ به محض اینکه پاش رو گذاشت توی خونه شروع کرد به غر زدن
تهیونگ: با جیمین رابطه داشتی؟ میدونم که یه چیزایی بوده و تو از ترس اینکه من بفهمم ازم فرار میکردی! فکر کردی من احمقم؟ تو به دوستت اعتماد نداری؟ من نهایت یک ساعت ازت دلخور میشم ولی بعدش کمکت میکنم که فراموش کنی یا درستش کنی ولی اینکه منو میزاری کنار دلمو میشکنه! نامجون رو هم همینطور درسته اون بی خبره ولی اونقدر باهوش هست که بفهمه چی دورو برش میگذره!
جونگکوک با صدای ضعیفی گفت: میدونم و خواستم خودم حلش کنم اما...
تهیونگ چند ثانیه توی سکوت به جونگکوک که غمگین سرش رو پایین انداخته بود زل زد و بلخره جلو رفت و بغلش کرد

*

یونگی سرش رو تکون داد
یونگی: تهیونگ شی! مشکل جدی در کار نیست پس نگران نباش اما لازمه مراقبت کافی داشته باشی، ژل موضعی و قرص مسکنی که تجویز میکنم کمکت میکنه تا دردت کمتر بشه اما لازمه یه مدت اصلا حرکت سریع و ناگهانی انجام ندی و چیز سنگین بلند نکنی چون نباید وزنی روی پات بیفته سعی کن کمتر از پله ها استفاده کنی و چندتا ورزش هست که توی بروشوری که بهت میدم نحوه انجامش هست هر روز دو بار انجامش بده و دو هفته دیگه بیا تا مطمعن بشم همه چیز خوبه
تهیونگ با قیافه اخمو و ناراحت دست به سینه به یونگی زل زده بود
تهیونگ: همین؟ چینجا؟! تمام کاری که میتوی برام انجام بدی همینه؟ آیش زندگی من جهنم شده نمیتونم کارای عادیمم انجام بدم
یونگی ابرویی بالا داد و بلند شد و مثل دفعه قبلی جلوی تهیونگ زانو زد
یونگی: میتونم چکش کنم؟
تهیونگ هوای توی شش هاش رو کلافش بیرون داد و سرش رو تکون داد
یونگی نقطه های مختلفی رو فشار داد و هربار تکرار میکرد
یونگی: اینجا درد میکنه؟
و تهیونگ سرش رو به معنی نه تکون میداد
یونگی: اینجا چطور؟
تهیونگ از درد نالید و پاش رو کمی عقب کشید، یونگی سرش رو تکون داد
یونگی: اگر قبل از خواب دقیقا همین نقطه رو کمپرس یخ بزاری ورمش کم میشه و میتونی از ماساژ پا هم کمک بگیری اما هر ماساژی رو پیشنهاد نمیدم بیمارستان ما استخر داره من ماساژ درمانی،  یک بار در هفته رو بهت پیشنهاد میدم، میتونه کمکت کنه
تهیونگ: اونجا هم هستی یونگی شی؟
یونگی خندید
یونگی: هیونگ صدام کن! نه  من ماساژور نیستم
تهیونگ ابرویی بالا داد
تهیونگ: هیونگ؟ آآ! پس تو هم منو به اسم صدا بزن هیونگ هوم؟
یونگی لبخند گنده ای زد و سرش رو تکون داد
تهیونگ: اما هیونگ! من دوست ندارم تو جای عمومی باشم بخصوص که همه جا خبرنگارا دنبالمن! فنام نگران میشن
یونگی توی فکر رفت
یونگی: درست میگی! چطوره بخوام ازشون که یه ساعت خارج از ساعت بقیه بیمارا بهت بدن؟
تهیونگ با لبخند سرش رو تکون داد
تهیونگ: میشه ساعتی باشه که خودتم اونجا باشی؟
یونگی در جواب لبخند مهربون و گرمی زد و بلند شد تا برگرده پشت میز کارش که حرف تهیونگ باعث شد متعجب سمت اون برگرده
تهیونگ: کمکم کن میونه جیمین و جونگکوک رو درست کنم

**

خانوم پارک: آجوما بهم گفته نمیتونی بهم دروغ بگی
جیمین کلافه موبایلش رو از دست چپش به دست راستش داد
جیمین: اوما! چرا از اون زن بیچاره میخوای خبرچینی منو بکنه!
خانوم پارک: هاه!؟ اونه که زنگ میزنه و میگه خانوم این خبر رو دارم براتون! من اسلحه نزاشتم روی سرش! در هر حال تو نگران اون نباش ما باهم به توافق رسیدیم
جیمین عصبی پوزخند زد
خانوم پارک: حرفو عوض نکن! من میدونم تو یه چیزیت شده! خورد و خوراک و اخلاقت بهم ریخته! حتی بهم زنگ نزدی بگی جونگکوک خونه پیدا کرده یا وقتی برگشتم یه زنگ نزدی تا حال مادرتو بپرسی
جیمین با شنیدن اسم جونگکوک غمگین شد
خانوم پارک: اشکالی نداره اوما تو‌ رو میبخشه به شرطی که پسر خوبی باشی! ازت میخوام بیای تا یه شام خانوادگی داشته باشیم
جیمین ناباور گفت: چی؟
خانوم پارک سریع و جدی گفت: حرفی نزن من پنج شنبه منتظرتم میدونم اون روز خونه ای! پس شام رو همه باهم میخوریم
جیمین خواست اعتراض کنه اما خانوم پارک خداحافظی کرد و تماس رو قطع کرد
جیمین: شام خانوادگی؟! خدای من! از این بدتر نمیشه!

Unwanted love Donde viven las historias. Descúbrelo ahora