اشک میریختم ... با تموم وجودم !
حس میکردم با هر یک قطره اشک روحم شکسته تر میشه ...سه کلمه *
تو با سه کلمه منو نابود کردی !
انقد برات غریبه شدم که بجای مخلوق زیبا یا دیوونه دوست داشتنی بهم میگی اقای مالیک ؟!
اره ... همه اتفاقات از قبل پیشبینی شده درست نیستن .*
انتطار داشتم با اون حرفات ، پیشم بمونی .
یعنی همجنسگرا بودن از ادم کشتن هم بدتره ؟!
دیوونه دوس داشتنی من خیلی بی انصافی ... خیلی !
نباید مثل بقیه میبودی ... نباید بهم یاداوری میکردی که چقدر نفرت انگیزم !
غیر ممکن بود *
غیر ممکن بود که با این وضع تنهام بذاری !
خوب به یاد دارم که بعد از اینکه باهام خداحافظی کردی ، اولین کاری که کردم این بود که داخل نوتپد گوشیم ، حرف های دفن شدمو نوشتم !
*** ف.ب
شروع کردم به نوشتن . هر جمله ای که مینوشتم بیشتر اشک میریختم .
" دلم به حال خودم میسوزه ...
چطوری میتونم هنوز هم بپرستمت ؟!
دلم میخواد همین الان اینجا باشی ... حتی اگه بهم اسیب بزنی :)
چرا ادم نمیشم ؟!
از اینکه اینقدر دوست دارم حالم بهم میخوره !
لعنت به هر چیزی که وجود داره ...
از خدا گرفته تا شیطان ! "هری بدون اینکه در بزنه وارد اتاقم شد و با ذوق کنارم نشست ...
بهم نگاهی نکرد و با ذوق گوشیش رو گرفت جلوم ، تا ویدئوی موردعلاقشو بهم نشون بده .
به صفحه گوشیش نگاه کردم ... بهم نگاه کرد تا بهم بگه که توی ویدئو چه اتفاقی میوفته ، ولی با دیدن اشکایی که بی امون از چشمام میچکیدن مکث کرد و با تردید گفت :
ه : چیشده زی ؟!
بیشتر گریم گرفت ... همیشه همینطور بودم ... وقتی یه نفر ازم علت ناراحتیمو میپرسید داغون میشدم !
هری با تعجب بغلم کرد و سرمو به سینش چسبوند :
ه : زی چیشده ؟ تروخدا یه چیزی بگو .
چی بهش بگم ؟! بگم که دوباره گند زدم ؟
بگم که خورد شدم ؟!
چی بگم ؟!
هیچی نگفتم ...
با صدای بلند گریه میکردم و هری رو محکم بغل کرده بودم و لباسش رو تو مشتام گرفته بودم ...
لویی با شنیدن صدای گریه هام با سرعت خودش رو به اتاقم رسوند و با دیدن تن لرزونم تو بغل هری با نگرانی گفت :
لو : چیشده کی مُرده ؟؟؟
هری به لویی نگاه کرد ولی من سرمو از سینه هری بیرون نمیکشیدم .
DU LIEST GERADE
OUR HELL *~z.m~*
Fanfictionزین: بهشت چیه ؟ هری : بهشت هِشت هِشت زین : فاک یو هزا بهشت واقعا یعنی چی ه : ببین چشاتو میبندی و دیگ نمیتونی به این دنیا برگردی دو تا در جلو خودت میبینی اون دری که قفله و نمیتونی بازش کنی بهشته ولی در دوم از قبل برامون بازه بهشت جای ما نیست این چ...