part 2

2.3K 239 4
                                    

زین
صبح از خواب شیرینم پا شدم اخه امروز اولین روز
دانشگاه رفتم دیدم صبحونه حاضر میدونستم کار مامان

برای همین برای تشکر رفتم ببوسمش رفتم تو اتاقش

ولی دیدم خواب دلم نیومد بیدارش کنم رفتم یه بوس رو

لپای همیشه قرمزش گذاشتم اومدم تو حال قبل صبحونه

رفتم سمت گوشیم با دیدن اسم لویی رو صفحه خیلی

خوشحال شدم تماس اکسپت کردم اون صدای شیطون اول صبحش باعث شد یه لبخند رو لبم بیاد

لویی:  پسر کجایی من از خونه زدم بیرون میخوای بیام دنبالت؟

نه لویی ممنون خودم میام از اینجا تا دانشگاه زیاد راهی نیست با اتوبوس میام

کولمو با دو تا کتاب توش برداشتمو از خونه زدم بیرون

هوای اول صبح خنک بود یه حس تازگی بهم میداد 

با دیدن اوتوبوس رفتم و سریع قبل اینکه بره سوارش شدم

unconditional loveWhere stories live. Discover now