part 25

896 108 6
                                    

زین 

نه لیام نه اههه لیام شروع کرد به خوردن لبام خاستم بلند

شم که از پشت کشیدم پرتم کرد رو مبل افتاد روم شروع

کرد به خوردن لبام باهاش همراهی کردم چون زورش زیاد

بود نتونستم تکون بخورم بعد نیم ساعت ازم جدا شد و به

صورتم نگاه کرد به چشماش نگاه کردم خمار و پر از شهوت

بود من این نمیخواستم چون اون گفت دوسم نداره خاستم

دوباره بلند بشم که محکم منو گرفت و شروع کرد به

دراوردن لباساش نگام به پایین تنش افتاد که برآمده و

خیس بود ترسیدم و شروع کردم به فرار کردن به طبقه بالا

اونم دنبالم اومد نتونستم درو ببندم بازش کرد اومد تو منو

لخت کرد پرتم کرد رو تخت شروع کرد به درآوردن باکسرش 
تو گوشم گفت

لیام: کاری میکنم فردا نتونی تو دانشگاه بشینی

پاهامو به زور داد بالا و لباشو لیس زد دیکشو کرد تو

سوراخم با اولین ضربه داد زدم و بعد ناله هام بیشتر شد

سوراخم می سوخت درد میکرد اما لیام دیکشو عقب جلو

میکرد براش مهم نبود با آخرین ضربه اومد و خودشو خالی کرد منم بعد اون اومدم

من هنوز ناله میکردم و داد میزدم انگشتشو رو سوراخم کشید گفت :

لیام: کاری نکن دوباره هوس کنم به فاکت بدم

خم شد و زیر گوشمو بوسید و گفت دوست دارم

unconditional loveDonde viven las historias. Descúbrelo ahora