زین
تو فکر این بودم که امروز چه شری تو کلاس به پا کنم
لویی:پسر چی تو مغز مریضت میگذره؟
میخام کلاس بهم بریزم لویی به یاد دبیرستان نظرت چیه؟
لویی: بریم پسر پایتم
با ورود استاد همه بلند شدن اسمش جک فرانسوا بود
استاد شروع کرد به خوندن اسم ها و بعد اینکه اسم من
لویی خوند اسم یه پسر خوند به اسم لیام پین ولی اون تو
کلاس حاضر نبود و استاد از همه پرسید که اونو می
شناسیم یا نه و همه گفتن نه کنجکاو شدم بدونم این پسر کیه
استاد : یه چند تا جزوه حاضر کردم پسر بیا پخششون کن
زین:وقتی دیدم با منه منم گفتم به من ربطی نداره بده یکی دیگه بخشش کنه
استاد: سابقه خودتو از الان خراب نکن مالیک چون به نفعت نیست !
زین: میخام خراب کنم فک نکنم به شما مربوط باشه
اینو که گفتم کلاس رفت رو هوالویی: پسر دمت گرم
بعد تموم شدن کلاس من هری لویی از دانشگاه اومدیم
بیرون و هر کدوم از همدیگه خداحافظی کردیم رفتیم
YOU ARE READING
unconditional love
Romance[completed ] از اونجایی شروع شد که پسر شیطون دانشگاه عاشق یه پسر آروم با جذبه میشه و این پسر شیطون هر کاری واسه جلب توجه پسر آروم با جذبه دانشگاه میکنه اما کی گفته داستان عشقشون بدون غم ناراحتییه؟؟؟؟. بر اساس یه داستان واقعی با تغییر شخصیت های داستا...