part 5

1.1K 169 7
                                    

زین

تو فکر این بودم که امروز چه شری تو کلاس به پا کنم

لویی:پسر چی تو مغز مریضت میگذره؟

میخام کلاس بهم بریزم لویی به یاد دبیرستان نظرت چیه؟

لویی: بریم پسر پایتم

با ورود استاد همه بلند شدن اسمش جک فرانسوا بود

استاد شروع کرد به خوندن اسم ها و بعد اینکه اسم من

لویی خوند اسم یه پسر خوند به اسم لیام پین ولی اون تو

کلاس حاضر نبود و استاد از همه پرسید که اونو می

شناسیم یا نه و همه گفتن نه کنجکاو شدم بدونم این پسر کیه

استاد : یه چند تا جزوه حاضر کردم پسر بیا پخششون کن

زین:وقتی دیدم با منه منم گفتم به من ربطی نداره بده یکی دیگه بخشش کنه

استاد: سابقه خودتو از الان خراب نکن مالیک چون به نفعت نیست !

زین: میخام خراب کنم فک نکنم به شما مربوط باشه
اینو که گفتم کلاس رفت رو هوا

لویی: پسر دمت گرم

بعد تموم شدن کلاس من هری لویی از دانشگاه اومدیم

بیرون و هر کدوم از همدیگه خداحافظی کردیم رفتیم

unconditional loveWhere stories live. Discover now