"
هر چقدر که جهان به جای زیبا و سرشار از صلحی تبدیل بشه بازم حیله ها لذت بخش ترن،حیله
ها از رویا های سرکش نشات میگیرن و رویاهای سرکش میتونن خالق مردی باشن که توی اوج قدرت درگیر حماقت شداما،
چه چیزی باعث میشه یه فرمانروا احمق خطاب بشه؟
جواب اونقدرا هم که فکر میکنید پیچیده نیست،فقط کافیه شاهد اعتماد های نابجا باشید تا بفهمید وفاداری نه یک صفت بلکه یه موهبت الهیه که نصیب همه نشده...
و در اخر فرمانروا با یه انتخاب اشتباه وفادارانش رو از دست داد و نجات جونش به بهای مرگ
خودخواسته ادمهای زیادی بود که نجات رهبرشون ارزش کشته شدنشونو داشت ولی ایا این
فرمانروا لیاقت جنگیده شدن براش رو داشته یا فقط مثل بی رحم ترین رهبر ها پرستیده
شده،اگر این وفادار ها نازی های المانی باشن و هیتلر فرمانروای احمق طوفان روسیه هیچ
زمانی نیست جز 4ژانویه 2018پاهاش توی خیابونا و کوچه پس کوچه میکشوندنش چیزیکه
برای ساختنش نصف عمرشو روش گزاشته بود یه شبه نابود شد و الان ردحش تنها چیزی بود که براش باقی مونده بود،دارایی ارزشمندیه و به همون اندازه نگه داشتنش کار سختیه،چون
روشنایی روح های ارزشمند هیچوقت از چشم قاتلان روح دور نمیمونه...5ژانویه 2018شبکه سی ان ان پخش زنده بوقت نیویورک
باند مرکزی قتل های زنجیره ای به رهبری راجر ملک طی برنانه ریزی ها و تلاش های فراوان
نیروی نظامی در نیمه شب گذشته در بمبگذاری گاراژی در بانکوک بطور کامل منحل و نابود شد
جسدی به طور کامل یافت نشده و تمامی اعضای این باند در اتش سوختند و تابحال از طریق دی ان ای هویت 67نفر تشخیص داده شدو بر اساس شوهد تمامی این باند بطور کامل کشته شدندو راجر ملک تشکیل دهنده و رهبر این باند نیز جان خود را از دست داد و تمانی اموال و مدارک
با مالکیت این باند به انحصار دولت امریکا در امد.
_______________________________________________________________
-چارلی تشنه ی دردسر بود و دردسر شیفته اون،همین کافی بود تا درخواست دزدیدن تنباکو ها رو قبول کنه و با فروختنشون دوچرخه زرد رنگی که همیش....از غروب تا الان این 38امین صفحه ای بود که ورق میخورد، میخواست به خوندن کتابش ادامه بده که صدای زنگ در تمرکزشو بهم ریخت و بخشکی شانس...
اگه میدونست کی پشت دره بی شک اول از همه از سر جا بودن تیزی و کلتش مطمئن میشد و بعدش حداقل به لویی زنگ میزد و جای وصیت نامشو میگفت تا با خیال راحت تقاص خیانتشو پس بده
اما باریش هیچکدوم ازینا حتی از ذهنش عبورم نکردن و با بی میلی تمام روبروی در ایستاد و با فکر اینکه خطری جونشو تهدید نمیکنه درو باز کرد
YOU ARE READING
soul killers[Z.M]،[L.S],[Vkook],[sope]
Fanfiction" or maybe your killers " _قاتلان روح_ قرار بود چطور شروع شه ... چطور باید تغییرش میداد... ولی حقیقت این بود که اون شروعش میکرد و ادامش به قلم کس دیگه یا کسایه دیگه ای نوشته میشد و اگه لیام اینو میدونست حتما شروع بهتری براش پیدا میکرد چون یجورایی ای...