_6_

111 39 90
                                    

Liam:
چهار روز از زمانی که به خونه ی هری استایلز نقل مکان کردیم گذشته بود،باریش و اشلی بخاطر کارایی که داشتن نتونستن با ما بمونن و من با لویی،نایل،جونگکوک و هوسوک توی خونه هری به مدت چهار روز کامل بدون انجام هیچ کاری لش کرده بودیم
گشادی بیماریه عجیبیه البته نمیدونم بیماری به حساب بیاد یا نه،در هر صورت چیز عجیبیه علاوه بر اینکه کل کنترل بدنتو دستش میگیره و زندگیتو به فاک میده،مسری هم هست و صد در صد باید تا الان حدس زده باشید که هری استایلز بدلیل نداشتن اپشن انتی گشادی به خاطر همنشینی با ما گشاد شد...!
ما میخوابیم
شکمی از عزا در میاریم
یه دور میزنیم و باز هم میخوابیم !
البته حداقل دم جونگکوک گرم که اون لا به لا یکم کار میکنه ولی فقط.... یکم=|
تهیونگ یه ادم فضاییه،به معنای واقعی کلمه یک ادم فضایی
سه روز پیش بخاطر کارایی که هنوز قصد نداشتن فاش کنن که چی ان اول صبح خروس خون ساعت 12 به ما ملحق شد و برای بار دوم اینبار علاوه بر اصرار جونگکوک به اصرار هری که کم کم دارم به فرشته بودنش پی میبرم پیش ما موند و همونجا بود که فهمیدیم اون یه ادم فضاییه ...
ساعت 9صبح پا میشد ورزش میکرد صبحونه میخورد به کاراش میرسید ساعت 1 نهار میخورد دوباره کار میکرد یکم هوا میخورد و با همین روتین بقیه ی روزشو ادامه میداد و در نهایت ساعت 11شب میرفت توی اتاقش تا بخوابه
و قبول کنید این برای ما که تا ساعت 5 صبح فیلم میدیدیم و یخچالو خالی میکردیم و ساعت 4ظهر از رخت خواب دل میکندیم و تا زمانی که بیدار بودیم 800تا وعده ی غذایی داشتیم،یکم که نه ... خیلی عجیبه!
بعد از مدت ها لپ تاپمو برداشتم و توی هال روی کاناپه نشستم و لپ تاپو رو به روم روی میز گذاشتم تا به کارای فیلمنامه و قراردادا برسم،ساعت دو ظهر بود و به جز صدای دکمه های کیبورد چیزی به گوش نمیرسید و این خلاف روزهای دیگه بود که خونه همیشه چهارتا کارکن داشت چهار نفر که همیشه مثل روح بودن ...مرموز...ترسناک...باکمی سر و صدا ...ولی از حق نگذریم دست پختشون خوب بود!

داشتم روی پی دی اف فیلمنامه تمرکز میکردم که یدفعه دستی رو روی شونم حس کردم و ناخوداگاه پریدم و هیییی ای زیر لب گفتم
تهیونگ پشت سرم با یه لیوان قهوه توی دستش چشماش درشت شد و دستشو عقب کشید
تهیونگ:عااااا،متاسفم
نفسمو بیرون دادم و گفتم:چیزی نیست
مقدم ادم فضایی رو گرامی میدارم ...
تهیونگ اومد کنار مبل ایستاد و گفت:میتونم بشینم..؟
هومی زیر لب گفتم ،نگاهی بهش انداختم و یکمی خودمو اونور تر کشیدم تا بشینه
تهیونگ جفتم نشست و پاشو روی پاش انداخت،صد در صد اگه نمیدونستم قناد یه شیرینی پزیه شک میکردم که مدیر یه کمپانی بزرگ باشه
لباسای مارک،طرز رفتار و صحبتش ...شک بر انگیزه
تهیونگ:روی فیلمنامه کار میکنی؟
لیام:اره باید یه سری چیزارو دوباره چک کنم تا فیلمنامه رو برای بازیگر هایی که مدنظرمونن بفرستیم
بدون اینکه نگاهمو از روی صفحه لپ تاپ بردارم گفتم

soul killers[Z.M]،[L.S],[Vkook],[sope]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin