Me:
به در رو به روش نگاه کرد" قفله...رمز داره "
" مطمئنا قفله چیز به اون مهمی رو همینطوری دم دست نمیزارن " یونگی گفت و دوباره اطراف رو نگاه کرد تا از نبود فرد دیگه ای مطمئن بشه
بهتون حق میدم گیج شده باشین
همه چیز داشت به روال عادی و کسل کننده ی خودش پیش میرفت به جز اون چیزی که توی ذهن یونگی و لویی میگذشت
دو پسر از همون اول متوجه عجیب بودن این مهمونی شده بودن
بادیگارد هایی که متر به متر خونه رو پر کرده بودن و اینکه همه ی افراد حاضر توی سالن با خودشون اصلحه داشتن دلایل کافی برای کنجکاوی بودن ولی به راه افتادن یه مزایده وسط سالن برای فروش اشیاء عتیغه که متوجه شدن برای غیرقانونی بودنش کار سختی نبود تیر آخرو زد تا لویی و یونگی دنبال سر در آوردن از اتفاقات که می افتاد باشناز جو متشنج شده سر فروش یه سنگ قدیمی استفاده کردن و به دنبال رد بادیگارد هایی که با دقت اشیاء فروخته شده رو جا به جا میکردن به اتاقی با در آهنی بزرگ و صفحه ی دیجیتالی کنارش برای رمز مواجه شدن و سخت نبود تا بفهمن که منبع اون اشیاء با ارزش دقیقا پشت همین دره
و از اون جایی که صد در صد دوربین ها اونارو تماشا میکردن و تنها جایی که دوربینی نداشت همون سالن اصلی بود دو تا پارچه ی سفید از روی میز ها برداشته بودن و دو تا سوراخ توی هر کدوم برای چشمهاشون ایجاد کردن و برای محکم کاری کردن شلوار هاشونو هم در آوردن و پاهاشون با جورابای ریک و مورتی از زیر پارچه ی سفید بیرون بودن
درست شبیه دو تا آدم روح نما که از قضا طرفدار ریک و مورتی هم هستن!یونگی سمت در رفت و قابی که روی کیبورد رمز کشیده شده بود رو بالا کشید و چشمهاش درشت شد " فاک... 28 رقمه "
لویی خم شد " کیبوردش فقط عدد نیست احتمال زیاد رمز جمله ای چیزیه "
یونگی:" شاید "
همچنان در حال چک کردن در مقاوم رو به روشون بودن...
اون اتاق دقیقا زیر سالن اصلی و یجورایی زیر زمین بود،لویی سرشو بالا آورد و یکدفعه دست یونگی که لبه های در رو چک میکرد کشید و سمت گوشه ای خارج از دید بردیونگی :" چیکار می..."
"شششششش ...یکی داره میاد " لویی حرفشو قطع کرد و به رو به رو خیره شد
" گوشیتو در بیار " پسر مو فندقی با صدای آرومی دم گوش لویی گفت و لویی با همون صدای آروم پرسید " چرا "
یونگی:" اگه رمزو زدن فیلم بگیریم "
لویی:" فکر نکنم مشخص باشه "
یونگی :" مشخص نیست ولی صداش که میاد "
" اوکی " لویی گفت و موبایلشو بالا آورد و روی حالت فیلمبرداری تنظیم کرد " اگر یکی از اونا رو هم بگیریم کلی پول توشه "
YOU ARE READING
soul killers[Z.M]،[L.S],[Vkook],[sope]
Fanfiction" or maybe your killers " _قاتلان روح_ قرار بود چطور شروع شه ... چطور باید تغییرش میداد... ولی حقیقت این بود که اون شروعش میکرد و ادامش به قلم کس دیگه یا کسایه دیگه ای نوشته میشد و اگه لیام اینو میدونست حتما شروع بهتری براش پیدا میکرد چون یجورایی ای...