_ 16 _

60 19 90
                                    

Me:

" عموووو بیا اینو برام بخوووون " پسر چهار پنج ساله ای که توی مهد کودک پیش بقیه ی بچها نشسته بود سمت مرد ریز جثه ای که با پیش بند راه راه سبز و قهوه ای و دستکشای زرد در حال شستن ظرفای بچها بود، داد زد

همونطور که دستهاش زیر آب بودن و لیوان های پلاستیکی رنگی رنگی رو با اسکاچ میشست سرشو سمتش برگردوند و بعدش دست هاشو زیر اب گرفت،شیر ابو بست و کنار پسر کوچیک که کاپشن قرمزی تنش بود روی زمین کنارش نشست" بده ببینم چی نوشته جوناس "

جوناس کتابی که توی دستش بود رو به مراقب مهد کودکشون داد و با تخسی گفت " این شعره رو باید حفظ کنم "

مرد بزرگتر کتابو گرفت و از روش خوند " تو قفسهای باغ وحش،حیوونهای رنگارنگ،پرنده های کوچولو،میمون و شیر و پلنگ،میمونه شکلک می سازه،مَردُموخوشحال میکنه،با یه دونه توپ سفید،تنهایی فوتبال می کنه،نگاه کنید خرسَرو،ایستاده روی دو پا،خرگوشه رو نگاه کنید،هی می پره رو هوا،طاووس رو نگاه کنید،چه خوشگل و قشنگه،چترشوهی باز می کنه،ناز و خوش آب و رنگه ...دیک" گوشه لبشو بالا داد و پوکر شد و کتابو توی بغل پسر کوچیکتر انداخت و نچ نچ نچ کنان سر تکون داد و رفت سمت ظرفشویی تا به کارش ادامه بده

جوناس دوباره داد زد " عموووو من هنوز بلدش نشدممم "

نگاهی به بچه انداخت " به تخمم!! "

جوناس که لحن بی توجه پسر رو دید با صدای بلند شروع کرد با گریه کرد و بقبه بچها هم با دیدن اون استارت گریه کردن رو زدن و مراقب مهد کودک در تلاطم برای اروم کردنشون سمتشون رفت " اروم باشیننن آرومممم "

صدای بچها بلندتر شد و پسر که موهاش روی پیشونیش ریخته بودن ادامه داد " اروممم باشیننن " با صدای بلندتری گفت " اگه اروم باشین میزارم هر کاری میخواین بکنین !!"

یکدفعه همه جا توی سکوت فرو رفت و بچها با چشم های باز سمتش برگشتن و بهش مثل یه طعمه خیره شدن 

خنده ی هیستیریکی کرد و ناباورانه دستس توی موهاش برد و دوباره به بچها خیره شد " صبر کن ...من الان چه گوهی خورد؟...نه من هیچ گوهی نخوردم آره ...آره ...آره ...اونا بچه ان و هیچکاری نمیکنن...آره ...آره...آره ...وایسا ...من الان خودمو به فاااااککک دادددمممم!!!!!! "
بلند داد زد و بچها شروع کردن به جیغ و داد زدن

_ عموووو من پیراشکییی میخواااممم!!!

_ ماااامااااااننننننننن!!!

_ مداد رنگی هامو بدههع!!!

_ گشنمعهههع!!

_ عمووو برام کاپیتان زیر شلواری بخررر !!!

_ مااااماااااننن !!!!

_ مداد رنگی ها دیگه مال من انننننن ماااالللل منننننننننننننن!!!

soul killers[Z.M]،[L.S],[Vkook],[sope]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant