_19_

63 18 39
                                    

Me:

از حمام خونه ی نامجین بیرون اومد و شروع کرد به خشک کردن موهاش با حوله ی دور گردنش،نگاهی به اتاق جونگکوک که توش میموند انداخت و سمت آینه رفت
نامجون موهاش رو کوتاه کرده و خودش هم ته ریشایی که روی پوستش رشد کرده بودن رو شیو کرده بود و از اون حالت به قول جین از جنگ برگشته بیرون اومده بود

یک دست لباسی که نامجون از لباس های خودش براش کنار گذاشته بود رو برداشت و تنش کرد،هر دقیقه ای که میگذشت منتظر سر رسیدن مامورا و گرفتنش بود و یا اینکه خبرش رو بعنوان یه قاتل تحت تعقیب توی تلویزیون ببینه

دو روزی از فرارش گذشته بود و پسر به تنها چیزی که فکر میکرد پیدا کردن بقیه بود،نمیخواست نامجون و جین رو بیشتر از این درگیر کنه ولی در نهایت دیشب با اصرار های زیاد نامجین به خونشون اومده بود تا مدارکی که نامجون با نغوذ و تلاش زیاد تونسته بود از بازرس جدید پرونده بگیره رو چک کنه تا شاید چیزی دستگیرش بشه

" هوسوک بیا غذا حاضره " جین از آشپزخونه با صدای بلند گفت و هوسوک موهاش رو سریع توی هوا تکون داد تا خشکشون کنه
نامجون در زد و هوسوک روشو سمت در کرد " بیا تو "
نامجون دوباره در زد و هوسوک با صدای بلندتر گفت " بیااا تووو "

نامجون :" اگه میتونستم خودم بیام که در نمیزدم تو بیای درو باز کنی اه "
هوسوک:" حقیقتا فکر کردم میخوای به حریم شخصیم احترام بزاری "

حوله رو روی میز جلوش انداخت و سمت در رفت،نامجون با کارتون بزرگ توی دستاش وارد اتاق شد و روی میز گذاشتش " اینا همه ی مدارکن ...فیلمای دوربینای مدار بسته...موبایل بچه ها...پروند هاشون که اطلاعات و ایناشون توشه و فیلمنامه ی لیام که فکر نکنم زیاد مهم باشه ولی همه هستن "

هوسوک سمتش رفت و یکی یکی پرونده ها رو ورق میزد و نگاه گذرایی بهشون مینداخت،با مکث دوباره بررسی پرونده ها رو از سر گرفت و به نامجون نگاه کرد " پس دو تا پرونده ی دیگه کو؟ "

نامجون : " همشون همینه "

هوسوک: " پرونده ی اون پلیسه و کاراگاهه "

نامجون :" ندادن بهم همینارم با زور گرفتم "

هوسوک پوفی کشید و دوباره سرشو بلند کرد " حرفی ... از من نزدن ؟ "

نامجون :" نه ولی هر کس دیگه ای جای من بود میفهمید که دارن یه چیزی رو قایم میکنن "

هوسوک :" چرا باید قایم کنن؟این عجیب نیست یکم ؟الان باید میومدن و کل خونه هارو میگشتن و شمارو برای بازجویی و ثابت کردن نداشتن ارتباط با من دستگیر میکرد ولی الان انگار که نه انگار اتفاقی افتاده "

نامجون:" به غیر از من و جین پدر و مادر های لیام و هری و بقیه هم دنبالشونن و سرسختانه روی مجازات کردن تو تاکید دارن و هر کی هم جای مامورای پلیس باشه نمیتونه اونارو بعنوان شریک جرم مظنون کنه"

soul killers[Z.M]،[L.S],[Vkook],[sope]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora