Me:
با ضربه و صدا های نابهنجاری که اومد بیدار شد و اطرافو نگاه
دیوید با ترس کنارش به صندلی چسبیده بود و مانتی و اون راننده مست با همدیگه بحث میکردن و ماشین با سرعن زیاد توی جاده در حرکت بود و به خاطر باز بودن پنجره های جلو باد با جریان شدیدی توی ماشین میپیچیدهوسوک دستگیره بالای سرشو گرفت تا تعادلشو حفظ کنه و داد زد" دارین چه غلطی میکنین؟!! "
مانتی و راننده مست بدون توجه به هوسوک سر همدیگه داد میزدن،هوسوک دوباره داد زد " این پنجره های لعنتیو ببندیدددد !!!! "
راانده یکدفعه با مشت به صورت مانتی زد و مانتی یقشو گرفت و داد زد،ماشین توی جاده تاریک با سرعت وحشتناکی در حال حرکت بود دیوید کیفش رو چنگ میزد و هوسوک سعی داشت جو رو آروم کنه،مانتی سر راننده رو از پنحره خارج کرد و با دفعات متعددد به بالا کوبوند و راننده بیهوش شد،ماشین با سرعت در حال حرکت بود
هوسوک با بهت به صحنه رو به روش خیره شده بود،بازم داشت چوب شانس گوهشو میخورد
مانتی فرمون رو گرفت و راننده رو از پا بلند کرد تا از پنجره بیرون بندازتش ولی راننده با کف کفشش ضربه ای محکم به صورتش زد و با دکمه ی کنار صندلی در اون سمت رو باز کرد و مانتی رو از ماشین که با سرعت دیوانه واری حرکت میکرد،پرت کرد بیرون
هوسوک کلت کنریش رو بیرون کشید و سمت راننده گرفت و داد زد " داری چه غلطی میکنی؟؟؟! "
راننده سمتش برگشت،خون از روی پیشونیش پایین میومد و گوشه ی لبش پاره شده بود،نیشخندی زد ولی همون موقه با صدای بوق و نزدیک شدن چراغ های پرنور نگاهشو به جلو داد و بوممممم!!!
هر کسی جای هوسوک بود به این ایمان میاورد که شانسش کاملا لایق کلمه ی مزخرفه اون میخواست فرار کنه ولی الان توی ماشینی که بخاطر برخورد با کامیون ده متر جا به جا شده بود جفت دو تا جسد، بیهوش افتاده بود.
به سختی چشمهاشو باز کرد و سرفه ای کرد،پاش زیر صندلی له شده رو به رویی گیر کرده بود،نگاهش به راننده مست و هم اتاقیش افتاد که جسداشون توی خون غرق شده بود و تیکه پاره های ماشین اطرافش در حال سوختن بودن و تنها صدایی که شنیده میشد ناشی از این سوختن بود
دستشو روی پیشونیش کشید و متوجه خونریزبش شد، به سختی پاشو از زیر صندلی آزاد کرد و از ماشین با پایی که لنگ میزد و خارج شد و روی زمین نشست
تازه متوجه درد وحشتناکش توی کتف و قفسه سینش شده بود که سرگیجه شدیدی گرفت و توی گوشش سوت کشید،دستاشو روی سرش فشار داد و سمت پایین خم شد
نفس های طولانی میکشید و سعی میکرد از روی زمین بلند شه،تلو تلو میخورد و سمت ماشین میرفت ،نه دیوید و نه راننده زنده نمونده بودن،به ماشین تکیه داد
YOU ARE READING
soul killers[Z.M]،[L.S],[Vkook],[sope]
Fanfiction" or maybe your killers " _قاتلان روح_ قرار بود چطور شروع شه ... چطور باید تغییرش میداد... ولی حقیقت این بود که اون شروعش میکرد و ادامش به قلم کس دیگه یا کسایه دیگه ای نوشته میشد و اگه لیام اینو میدونست حتما شروع بهتری براش پیدا میکرد چون یجورایی ای...