part 6 : نصفه شب

995 172 42
                                    

یونگجه💟

"کدوم جهنمی هستی؟"

مردی که پشت گوشی داد زد جه بوم بود

"هیچ ایده ایی ندارم فقط یه لطف بهم بکن و لطفا بیا دنبالم سوییتی" شونه هامو بالا انداختم و درحالی که جلوی خونه ی فاک توی ام که زیادم خوشقیافه نیست وایستاده بودم به حلقه ام نگاه کردم

"عمرا همین حالا بهم بگو کجایی؟" با عصبانیت داد زد یه صدای دیگه رو از پشت خط شنیدم و فهمیدم که جین یونگم باهاشه

"برای چی میخوای بدونی کجام وقتی قرار نیست بیای دنبالم؟" سوالشو با سوال جواب دادم و شروع به راه رفتن کردم

"از جای لعنتی ات تکون نخور و به دوست پسرت بگو بیاد دنبالت " هیسی کشید و سوالم رو نادیده گرفت

"خب ایم جه بوم میتونی بیای دنبالم؟" با لحن ملایمی پرسیدم و سعی کردم خوب به نظر برسم

"من دوست پسرت نیستم" با عصبانیت گفت و باعث شد لبامو اویزون کنم

" پس باید تنهایی پیاده برگردم خداحافظ" قطع کردم و شروع به راه رفتن در طول خیابون کردم

ساعت حدودای 2 صبحه جکسون احتمالا الان خوابه و نمیخوام بیدارش کنم و منم خونه ی فاک توی ام بودم و داشتم اونکاری که همتون میدونید رو انجام میدادم

و میتونم قسم بخورم امشب تاریک ترین و سرد ترین شب تو یک میلیون سال اخیره اینقد سرده که دلم میخواد خودمو توی یه اتش فشان بندازم تا گرمم بشه

اصلا نمیدونستم دارم کجا میرم گوشی ام رو چک کردم و دیدم که ۱۰ تا پیام از دست رفته از طرف جه بوم دارم و یدونه هم از یه شماره ی ناشناس که حدس میزدم جین یونگ باشه

به خودم زحمت ندادم که بهشون زنگ بزنم بجاش رفتم توی مَپ گوشیم تا ببینم کجام دهنم باز موند و اهی کشیدم

" حدود ۴ مایل دورم دلم نمیخواد تنهایی نصف شب پیاده برگردم "پامو روی زمین کوبیدم و وقتی دستی روی کمرم قرار گرفت از جا پریدم

برگشتم و با یه پسر ناشناس مواجه شدم

"تنهایی داری میری؟ این وقت شب؟با اون لباسای سکسی؟"

فقط یه هودی سیاه شلوار جین سیاه چسبون و یه چوکر سیاه پوشیده بودم این کجاش سکسیه؟

"آممم اره مشکلی داری؟" رومو ازش گرفتم و نگاهی به گوشی ام انداختم و به راهم ادامه دادم

توی ذهنم میدونستم که همه چیز داره اشتباه پیش میره اما در ظاهر به روی خودم نیاوردم و تمام سعی ام رو کردم که از خودم ضعف نشون ندم

"اوه بیخیال بیبی من میتونم یه جای بهتر ببرمت" سعی کرد مخم رو بزنه اما من فقط نادیده اش گرفتم و به راهم ادامه دادم

Force marriage / 2jaeTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang