part 11 :مراقبت از بچه (بخش دوم )

811 156 67
                                    

یونگجه🌻

"جه بوم میشه یه لطفی بهم بکنی؟" بعد از اماده شدن برای شبم روی تخت نشستم درحالی که اون زوج با کنجکاوی و ابرو های بالارفته بهم نگاه کردن

"ازونجایی که دارم میرم بیرون و حدودا دوساعت دیگه برمیگردم میشه حواست به این اقا پسر باشه چون یه بچه ی دردسر سازه " دستامو از هم باز کردم و بچه سریع سمتم دوید و بغلم کرد

خندیدم و گونه اش رو بوسیدم " من؟ من نمیدونم چجوری از بچه ها مراقبت کنم " جه بوم جواب داد .جین یونگ به خودش زحمت نداد که دیگه به حرفامون گوش کنه و درحالی که خودشو روی جه بوم انداخته بود خوابید

ازونجایی که جین یونگ هر شب روی قفسه ی سینه ی جه بوم میخوابه برام سواله پشت جه بوم درد نمیگیره؟

"تنها کاری که باید بکنی اینکه نذاری از روی تخت بیوفته و وقتی خوابش بیاد پایین لباستو میمکه آممم....اوه اره شیرش رو براش درست کردم پس اگه شیر خواست فقط از توی یخچال درش بیار برای ده ثانیه گرمش کن و بده بهش "

توضیح دادم و برگشتم و با جه بوم که دهنش باز مونده بود مواجه شدم اول به مین جه و بعد به من نگاه کرد

لبخند مصنوعی بهش زدم و روی گونه اش زدم و اون دستم رو پس زد

"کارای که بهت گفتم رو انجام بده " مین جه رو روی تخت گذاشتم و بلند شدم که باعث شد مین جه لباشو اویزون کرد و دستاشو برام باز تا بلندش کنم

"نه عمو باید بره سر کار " سرمو تکون دادم و اون بیشتر لباشو اویزون کرد

"با عمو جه بوم بمون و شیطونی نکن باشه؟" لبخند زد و سرشو تکون داد و سمت جه بوم خزید

جه بوم اصلا متوجه اش نشد و وقتی مین جه سرشو روی بازوش گذاشت جا خورد مین جه برام دست تکون داد نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و به صحنه ی روبه رو ام لبخند زدم به سمت دیگه ی تخت که جه بوم دراز کشیده بود رفتم و‌گوشی ام رو از روی پاتختی برداشتم و دستمو از روی جه بوم کشیدم تا با مین جه های فایو بزنم چون اون ازم میخواست که اینکارو کنم

و با این از خونه بیرون زدم تا پول دربیارم

درسته من یه فاحشه ام به مردم بدنم رو پیشنهاد میدم و در عوض ازشون پول میگیرم

این حقیقت منه

جه بوم 🌻

ده دقیقه از وقتی که یونگجه رفته بود میگذشت جین یونگ خواب بود درحالی که مین جه با یه پستونک توی دهنش کنارم نشسته بود و یکم بعد مثل یه پسر خوب پستونک رو دراورد و یه گوشه گذاشت

به ارومی جین یونگ رو از روی خودم برداشتم و روی تخت گذاشتمش و حواسم بود که مین جه رو از تخت پایین نندازم ازونجایی که پشتم به خاطر فشاری که بهش وارد شده بود درد میکرد خودمو کشیدم

Force marriage / 2jaeTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang