.17.

1K 156 165
                                    

Zayn - Take It Off

Let's get naked and explore our inner secrets~

For what it is, it's what it is~

Warning for smut🔥

برای بار صدم دور خودم میگردم و به خونه نگاه میکنم. به نظر میرسه همه چی سرجاشه و آمادست. یخچال خونه رو پر از خوراکی های مورد علاقه ی زین کردم و کنار تلویزیون انواع و اقسام DVD هایی رو گذاشتم که به نظرم ممکنه خوشش بیاد و البته تمام مجموعه ی مارول و دی سی که روی هم چیدم.

زین قراره تا یک ربع دیگه برسه و قلب من جوری میزنه که انگار یه پسربچه ی شونزده سالم که میخواد برای اولین قرار پیش کراشش بره. زین با راننده ی شخصیش میرسه اینجا و برای اینکه پاپاراتزیا با خبر نشن از در پشتی خونه ی من میاد تو.

به جز ما دوتا و راننده ی اون هم هیچکس دیگه ای خبر نداره که میخواد تو یک ماه آینده کجا باشه.

صدای ماشینی که از کوچه ی حیاط پشتی شنیده میشه لبخند بزرگی روی صورتم میاره. سریع جلوی آینه میرم و موهامو درست میکنم. یه دستی هم به لباسم میکشم تا مرتب بشه.

آروم باش لیام. خونسردیتو حفظ کن. میدونی الان چند سال شده که زین دوست پسرته؟! قراره تا ابد مثل یه دختر نوجوون رفتار کنی؟

صدای زنگ خونه باعث میشه تقریبا از جام بپرم. به سمت در میرم و با یه نفس عمیق بازش میکنم. به ثانیه نکشیده که جسم مشکی رنگی که تار دیده میشه به سرعت نور میپره تو بغلمو از شتابی که داره منو با خودش چند قدم عقب میکشه.

میخندم و دستامو محکم دورش گره میکنم. صدای خنده هاش تو گوشم میپیچه و من حتی یادم میره که تا قبل از اومدنش چه استرسی داشتم.

- وای وای لیام! بالاخره دیدمت!! خوبی؟؟

یکم عقب میبرمش تا بتونم صورتشو ببینم. دهنمو باز میکنم تا جوابشو بدم ولی لباش بلافاصله روی لبام قرار میگیره. همینجوری که وسط بوسیدن زینم، یکی گلوشو صاف میکنه. یه چشممو باز میکنم تا ببینم کیه مزاحممون شده.

راننده ی زین دم چهارچوب در وایساده و ساک زین تو دستاشه. سرشو تا جای ممکن پایین انداخته و معلومه معذب شده.

زین با خوشحالی ازم جدا میشه تا بره کیفشو بگیره. اصلا هم حواسش نیست موهای منو حسابی به هم ریخته و لبام بیشتر ازش میخوان.

بعد از گرفتن وسایلش و دادن دستورالعملای لازم به رانندش، براش دست تکون میده و درو میبنده. به من لبخند میزنه و کیفشو سمتم پرت میکنه. من اونقدر از بوسمون گیج شدم که رو هوا میگیرمش و فقط بهش زل میزنم.

نخودی میخنده.

- لیام چته؟ برو بذارش تو اتاقمون دیگه.

اتاقمون. وقتی اون اینجاست اتاق من میشه مال هردومون. حتی با وجود اینکه خونه ی من به اندازه ی کافی جا داره، ترجیح میده اتاق مشترک داشته باشیم. لبخند بزرگی میزنم و سرمو تکون میدم.

Fall Right Into YouWhere stories live. Discover now